که گفت غنچة خندان به آن دهان ماند!
چه تهمت است که گویند این به آن ماند!
دل مرا همه در چین زلف او دیدن
چراغ در شب تاریک کی نهان ماند!
مرا غریب وطن کرد و رو به باغ نهاد
که بلبلی نگذارد در آشیان ماند
شبی که وصف رخ او به آب و تاب کنم
چو شمع تا سحرم شعله بر زبان ماند
چو وصف آن لب خندان رقم کنم فیّاض
قلم ز حیرت انگشت بر دهان ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس تنهایی و اندوهی را بیان میکند که به دلیل عدم حضور محبوب ایجاد شده است. شاعر به یأس و ناامیدی اشاره میکند و میگوید که بدون محبوبش زندگی بیمعناست و همه چیز به حال خود رها میشود. آرزوی محبوب در دل شاعر مانند درختی است که ریشههایش کنده شدهاند و تنها درد و ستم از یاد او باقی مانده است. شاعر همچنین به زیباییش اشاره میکند که زاهد (رهبان) به دلیل جذابیت ظاهر گلها، از گلستان دور نمیشود، و در نهایت از صدای محبوبش یاد میکند که انگار صدای تیشه در کوه را به یاد میآورد. در کل، شعر به فقدان عشق و تأثیر عمیق آن بر ابعاد مختلف زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: جمله نشان میدهد که فردی به زیبایی و خندانی غنجهای اشاره کرده و به نوعی با اتهام و مقایسه نادرستی مواجه شده است. بیان میشود که آنچه درباره تشابه میان غنچه و دهان گفته شده، حقیقت ندارد و به نوعی بیانصافی محسوب میشود. در واقع، این تعبیر به خوبی نشان میدهد که نباید به ظواهر یا برداشتهای سطحی اکتفا کرد، زیرا ممکن است دور از واقعیت باشند.
هوش مصنوعی: دل من همواره در خمش و حالت زلف او است. آیا میتوان چراغی را در شب تاریک پنهان کرد؟
هوش مصنوعی: مرا از دیار خود دور کرد و به سمت باغی برد تا اینکه بلبل نتواند در آشیانهاش بماند.
هوش مصنوعی: شبی که بخواهم زیبایی چهرهاش را با شور و شوق بیان کنم، مانند شمعی میشوم که تا صبح شعلهام بر لب باقی میماند.
هوش مصنوعی: وقتی که توصیف آن لب خندان را بنویسم، خودکار از حیرت چنان شگفتزده میشود که نمیداند چه کند و فقط به دهانش نگاه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوات من ز برون جدول و درون دریاست
نهنگ و آب سیاهش عجب بدان ماند
عمود صبح ندیدی سواد شام در او
دوات من به دو معنی بدان نشان ماند
رواست کو ید بیضای موسوی است دوات
[...]
کدام باغ به دیدار دوستان ماند
کسی بهشت نگوید به بوستان ماند
درخت قامت سیمینبرت مگر طوبیست
که هیچ سرو ندیدم که این بدان ماند
گل دو روی به یک روی با تو دعوی کرد
[...]
به زیر چرخ مقوس که جاودان ماند
کدام تیر شنیدی که در کمان ماند
نصیب من ز جوانی دریغ وافسوس است
ز گلستان خس وخاری به باغبان ماند
بهشت بوته خاری است با کهنسالی
[...]
فرید دهد مسیب که کوکب بختش
ز روشنی به رخ ماهطلعتان ماند
محیط فیض رسانی که خامه از دستم
ز وصف او به سحاب گهرفشان ماند
بنای همت او طرفه مرتفع قصریست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.