باز در دیر بتی عشوهنما میبینم
کاهل دین را ز وی آشوب و بلا میبینم
زاهدا منع مکن چون نگرم در رخ او
عیبِ این چیست که در صُنع خدا میبینم
من و مایی نبود در رَهِ وحدت هُش دار
که من این ما و من از عین خطا میبینم
بیوفایی مگر این مه ز تو دارد تعلیم
که فلک دشمن ارباب وفا میبینم
گر گدای در میخانه شدم عیب مکن
که بر آن در همه شاهان چو گدا میبینم
کافرا کز پی ایمان ریایی مخلص
منزلی خوبتر از دیر فنا میبینم
فانیا جام فنا چون بکشم حافظوار
که همه در روش حافظ و جامی بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که زیبایی او باعث رنج و آشفتگی دینیاش شده است. او از زاهدان میخواهد که از او منع نکنند، زیرا زیبایی خداوند را در چهره معشوق میبیند. شاعر به وحدت و دوری از تقسیمات میاندیشد و از بیوفایی ستارگان شکایت میکند. او خود را گدای میخانه میداند و این را عیب نمیگذارد، چرا که حتی شاهان نیز در آنجا مانند گدا هستند. همچنین، او به بیاعتباری ظاهر در ایمان اشاره کرده و به دنیای فانی و فنا و همچنین جام عشق حافظ اشاره میکند. در نهایت، شاعر از همه زیباییها و زیباییهای دنیایی یاد کرده و آنها را در روش حافظ و جام عشقش میبیند.
هوش مصنوعی: باز در معبدی، بتی که ناز و خواب را به نمایش گذاشته است میبینم. شخصی که نسبت به دین بیتوجه است، از او به اضطراب و مشکلات دچار میشود.
هوش مصنوعی: ای راهنما، مانع نشو از این که من به چهره او نگاه کنم؛ چه عیبی دارد که در آفرینش خداوند میبینم؟
هوش مصنوعی: در مسیر اتحاد، ما و من وجود ندارند. مواظب باش که من و این جمع، فقط از نظر خطا دید میشوند.
هوش مصنوعی: این مه مگر از تو بیوفایی را یاد گرفته است که در آسمان، دشمنان دوستان وفادار را میبینم.
هوش مصنوعی: اگر من در میخانه به گدایی مشغول شدم، قضاوت نکنید؛ زیرا در آن محل شاهد هستم که همه شاهان نیز مانند گدایان در برابر در ایستادهاند.
هوش مصنوعی: کافران که برای نشان دادن ایمان خود به تقلب و فریب متوسل میشوند، جایی بهتر و ماندگارتر از مکانهای فانی را میبینم.
هوش مصنوعی: وقتی که بخواهم نوشیدنی فنا را به طور عمیق و جدی بنوشم، مانند حافظ که در این حال به سر میبرد، میبینم که همه چیز در سایهٔ روش و طرز تفکر او و جامش قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در خراباتِ مُغان نورِ خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای مَلِکُالْحاج که تو
خانه میبینی و من خانهخدا میبینم
خواهم از زلفِ بُتان نافهگشایی کردن
[...]
نظری میکنم و وجه خدا میبینم
روی آن دلبر بیروی و ریا میبینم
بر جمالش همگی صورت جان مینگرم
وز کمالش همه تن لطف و وفا میبینم
نه به خود مینگرم صنع خدا تا دانی
[...]
پرتو روی تو از روی صفا میبینم
مردم چشم تو در عین حیا میبینم
در لبت مینگرم، جوهر جان مییابم
در رخت مینگرم، صنع خدا میبینم
شام گیسوی تو یا ملک ختن مینگرم؟
[...]
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسأله بی چون و چرا میبینم
تا که خود را ز بر دوست جدا میبینم
مبتلای غم و در بند بلا میبینم
دل و جانم اگر از عشق فنا شد، غم نیست
که بقای همه را من به فنا میبینم
میندانم به حقیقت که چه باشد در عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.