پرتو روی تو از روی صفا میبینم
مردم چشم تو در عین حیا میبینم
در لبت مینگرم، جوهر جان مییابم
در رخت مینگرم، صنع خدا میبینم
شام گیسوی تو یا ملک ختن مینگرم؟
زلف پرچین تو یا مشک خطا میبینم؟
گرد کوه از سر غیرت چو کمر میگردم
زآنکه اندام تو در بند قبا میبینم
چون صبا بی سر و پا میروم و سودایی
تا سر زلف تو در دست صبا میبینم
دل یکتای خود از غایت سرگردانی
بسته در سلسلهٔ زلف دوتا میبینم
تا به هم درشکند قلب اسیران کمند
ترک سرمست تو با تیغ جفا میبینم
دل که از غصه به تنگ آمد و ناپیدا شد
اثرش در دهن تنگ شما میبینم
از تو چندان که به من جور و جفا میآید
همچنان در دل خود مهر و وفا میبینم
حیدر از آرزوی آتش و آب رخ تو
خاکش از مهر تو بر باد هوا میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس عمیق عشق و اشتیاق را بیان میکند. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و از جذابیتهای ظاهری و باطنی او سخن میگوید. او چشمان معشوق را در عین حیا، لبهایش را مملو از زندگی و زلفهایش را چون مشک توصیف میکند. شاعر به درون خود نگاهی میاندازد و سرگردانی و عشقش را در زنجیرهای زلف معشوق احساس میکند. او همچنین بیانگر درد و رنجی است که از دوری و جفای معشوق متحمل میشود. در نهایت، عشقش به معشوق را فراتر از جفا و سختیها میبیند و حتی این عشق را با عشق به خدا و حیدر (علی) نسبت میدهد.
هوش مصنوعی: شعاع زیبایی چهرهات را با دل پاک و خالص خود میبینم و در عین اینکه تو فردی با حیا هستی، نگاه مردم به تو را هم میتوانم ببینم.
هوش مصنوعی: وقتی به لبهای تو نگاه میکنم، حس زندگی و انرژی را در خود مییابم و وقتی به جامهات نگاه میکنم، زیبایی و خلقوخوئی از سوی خدا را میبینم.
هوش مصنوعی: آیا زیبایی گیسوی تو که شبیه به ملک ختن است را تماشا کنم، یا زلفهای پیچیدهات را که بوی مشک میدهد؟
هوش مصنوعی: من همچون گرد کوه به دور غیرتم میچرخم، زیرا که بدن تو را در قبا میبینم و احساس میکنم در قید و بند است.
هوش مصنوعی: من مثل نسیم بیسر و پا به سمت تو میروم و با حالتی عاشقانه، تا زمانی که زلف تو را در دست نسیم ببینم.
هوش مصنوعی: دل تنها و بیهمانند من به خاطر شدت بلاتکلیفیاش در زنجیری که از دو رشته مو درست شده، محبوس است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که قلب کسانی که در عشق تو اسیرند، شکسته میشود، من هنوز تسلط تو را با تیغ بیرحمیات مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی دل از غم و اندوه پر شد و دیگر نتوانست تحمل کند، تأثیر آن را در سخنان تنگنظرتان میبینم.
هوش مصنوعی: هر اندازه که از طرف تو به من ظلم و سختی میرسد، باز هم در قلبم محبت و وفاداری برای تو احساس میکنم.
هوش مصنوعی: حیدر به شدت خواسته که آتش و آب تو را ببیند؛ اما من میبینم که خاک او از عشق تو به سمت باد و هوا رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در خراباتِ مُغان نورِ خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای مَلِکُالْحاج که تو
خانه میبینی و من خانهخدا میبینم
خواهم از زلفِ بُتان نافهگشایی کردن
[...]
نظری میکنم و وجه خدا میبینم
روی آن دلبر بیروی و ریا میبینم
بر جمالش همگی صورت جان مینگرم
وز کمالش همه تن لطف و وفا میبینم
نه به خود مینگرم صنع خدا تا دانی
[...]
باز در دیر بتی عشوهنما میبینم
کاهل دین را ز وی آشوب و بلا میبینم
زاهدا منع مکن چون نگرم در رخ او
عیبِ این چیست که در صُنع خدا میبینم
من و مایی نبود در رَهِ وحدت هُش دار
[...]
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسأله بی چون و چرا میبینم
تا که خود را ز بر دوست جدا میبینم
مبتلای غم و در بند بلا میبینم
دل و جانم اگر از عشق فنا شد، غم نیست
که بقای همه را من به فنا میبینم
میندانم به حقیقت که چه باشد در عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.