ما به میخانه پی دفع گناه آمدهایم
یعنی از زهد ریایی به پناه آمدهایم
سر به کونین نیاریم فرو از دو قدح
چو بگوییم پی حشمت و جاه آمدهایم
روی چون بر ره میخانه نهادیم مزن
طعن بیراهی ما چونکه به راه آمدهایم
پیر میخانه مگر دست بگیرد به کرم
ور نه در بحر ریا غرق گناه آمدهایم
خس و خاشاک غم و غصه چه سنجد چون ما
مست و بیخود شده با آتش و آه آمدهایم
روزگار سیه آورد به چشم سیهت
ما سیهخانه به آن خانه سیاه آمدهایم
منت خاک درت مانده به چشم فانی
بار برداشته با پشت دوتاه آمدهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
[...]
گرچه بس منفعل از شرم گناه آمدهایم
تکیه بر مرحمت لطف اله آمدهایم
دست در دامن ملاح عنایت زدهایم
ما بدین بحر نه از بحر شناه آمدهایم
رقم جرم و گناه از صفحات عملم
[...]
گرچه با کوه گرانسنگ گناه آمدهایم
لیک چون سنگ نشان بر سر راه آمدهایم
بر سیهکاری ما هر سر مویی است گواه
گرچه خاموش ز اقرار گناه آمدهایم
نیستم از کرم بحر چو عنبر نومید
[...]
از ازل کشته آن طرز نگاه آمدهایم
صد گره در دل ازان زلف سیاه آمدهایم
بر سر کوی تو هر صبح چو آیینه مهر
همه تن چشم شده محض نگاه آمدهایم
موسی وادی عشقیم که تا طور وصال
[...]
به سر کوی تو با حال تباه آمدهایم
ز پی دعوی عشق تو گواه آمدهایم
همچو سیاره به دنباله ماه آمدهایم
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.