گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

چه خوش باشد که باشد در بهارم

کنار جوی و سروی در کنارم

گهی باشد به سبزه افت و خیزم

گهی باشد به ساغر گیر و دارم

بود چون آب چشم و آتش دل

تذروان بر کنار جویبارم

ز دست ساقی گلرخ دمادم

می گلگون کند دفع خمارم

همینم گر بود ارزانی از چرخ

توقع شوکتی دیگر ندارم

بلندان را چو آخر خاکساریست

بحمدالله کز اول خاکسارم

ز بت گردید سوی قبله‌ام رو

ز پیر دیر ازین رو شرمسارم

خودی از خود بیفکندم چو فانی

سبک‌تر شد براه عشق بارم

 
 
 
باباطاهر

مو که چون اشتران قانع به خارم

جهازم چوب و خرواری ببارم

بدین مزد قلیل و رنج بسیار

هنوز از روی مالک شرمسارم

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
عراقی

چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟

اگر با من خوشستی غمگسارم

به آب دیده دست از خود بشویم

کنون کز دست بیرون شد نگارم

نگارا، بر تو نگزینم کسی را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه