چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
تویی از جمله خوبان اختیارم
مرا جانی، که میدارم تو را دوست
عجب نبود که جان را دوست دارم
مرا تا کار با زلف تو باشد
پریشانتر ز زلف توست کارم
مرا کرامگه زلف تو باشد
ببین چون باشد آرام و قرارم؟
به بوی آنکه دامان تو گیرم
نشسته بر سر ره چون غبارم
در آویزم به دامان تو یک شب
مگر روزی سر از جیبت برآرم
عراقی، دامن او گیر و خوش باش
که من با تو درین اندیشه یارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و دلتنگی شاعر نوشته شده است. شاعر از روزگار غمانگیز خود میگوید و آرزو میکند که اگر معشوقش در کنار او باشد، زندگیاش خوشتر خواهد بود. او از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و وابستگیاش به او سخن میگوید و تأکید میکند که هیچکس دیگری را جز او نمیپسندد. شاعر به زلف و زیباییهای معشوق اشاره میکند و از بیقراریاش به خاطر دوری او پرده برمیدارد. در نهایت، او آرزو میکند که یک شب به معشوق نزدیک شود تا از او آرامش بگیرد و از همنشینی با او لذت ببرد.
هوش مصنوعی: آه! چقدر روزگارم زیبا بود، اگر تو هم با من خوشبخت بودی و در کنار من بودی تا غمهایم را کم کنی.
هوش مصنوعی: برای شستن دل و خیال خود، از اشک استفاده میکنم، چرا که محبوبم دیگر از دلم بیرون رفته است.
هوش مصنوعی: عزیزم، هیچ کس را جز تو انتخاب نخواهم کرد، تو بهترین و نیکوترین هستی.
هوش مصنوعی: من جانم را دوست دارم، زیرا تو را دوست دارم. عجیب نیست که انسان جانش را برای محبوبش گرامی بدارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که با موهای تو درگیر هستم، حالتم آشفتهتر از خود موهای توست.
هوش مصنوعی: زلف تو برای من سرپناه و محل آرامش است. ببین که در چنین جایی چگونه میتوانم آرام و قرار داشته باشم؟
هوش مصنوعی: من به خاطر بوی تو در کنار راه نشستهام و مانند غباری هستم که به دامن تو میچسبد.
هوش مصنوعی: یک شب به دامن تو میافتم، شاید روزی از جیب تو چیزی به من برسد.
هوش مصنوعی: ای عراقی، از دامن او حمایت کن و خوش بگذران، زیرا من در این فکر با تو همراه هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کُنون، گر تو نباشی جفت و یارم،
نیارایی به شادی روزگارم.
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
به سختی صبر ده، تا پای دارم
در آسانی مکن فرموش کارم
زنش گفتا که من بیمار و زارم
عرابی گفت من تیمار دارم
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر در من نگه کردی نگارم
بدیدی گر فراقش چونم آخر
بپرسیدی دمی حال فگارم
نکرد آن دوست از من یاد روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.