از رخت عکس مگر در می گلفام افتاد
یا گل از گوشه دستار تو در جام افتاد
چون گل خشک بود بسته به گلدسته تر
شکل داغ تو که بر جسم گلاندام افتاد
گر نه آن مغبچه از دیر برون آمد مست
چیست این آفت و یغما که در اسلام افتاد
فرقها هست به رسوایی عشق ای زاهد
کز تو نام نکو افتاد و ز ما نام افتاد
سر فتنه است در ایام تو خوبان را لیک
چشم فتان تو سرفتنه ایام افتاد
پردهدار است شب و پردهدری شیوهٔ روز
زین سبب عیش نهانی طرف شام افتاد
دل فانی ز گل روی تو شد بسته به زلف
مرغی از گلشن قدس آمد و در دام افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جذابیتهای انسانی است و احساسات عمیق شاعر را به تصویر میکشد. شاعر به زیبایی و لطافت گلها اشاره میکند و میگوید که مانند یک گل خشک، عشق وی نیز دچار زوال شده است. او از فراق و غم ناشی از عشق میگوید و اینکه چگونه زیباییهای دنیا به یغما رفتهاند. همچنین، به تضاد بین روز و شب و حالتهای پنهان و آشکار در زندگی اشاره میکند، و در نهایت به اینکه دلش به زیبایی معشوق وابسته شده و این وابستگی او را به دام عشق کشانده است.整体اً، شعر بازتابی از عواطف عشق و زیبایی و همچنین غم و فراق است.
هوش مصنوعی: از چهرهات چه بویی از گلآرایی این میافتد، یا گل از گوشهی عمامت به درون جام میافتد.
هوش مصنوعی: زمانی که گل خشک شده و به صورت فشرده در گلدسته قرار گرفته، اثر حرارت تو که بر روی بدن آن گل انجامیده، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر آن دخترک از دافعهای که در دیر وجود دارد خارج نمیشد، پس چه چیزی است این آسیب و غارت که در جامعه اسلامی بوجود آمده است؟
هوش مصنوعی: در عشق، تفاوتهای زیادی وجود دارد، ای زاهد، که نام نیک تو به خاطر این رسوایی باقی مانده، اما نام ما به فراموشی سپرده شده است.
هوش مصنوعی: در روزگار تو، چهرههای نیکو و زیبا میتوانند مشکلات و دردسرهایی به وجود آورند، اما تو، که چشمان جذابت اغواکننده است، دلیلی برای این مشکلات و دردسرها هستی.
هوش مصنوعی: شب مانند پردهای تاریک است و روز به مانند پردهدری است که ما را از تاریکی به روشنی میبرد. به همین دلیل، لذتهای پنهان و خوشیها در انتهای شب رخ میدهند.
هوش مصنوعی: دل زندهام به زیبایی تو گرفتار شده است، مثل پرندهای که از باغ بهشت آمده و در دام افتاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ازل، عکس می لعل تو در جام، افتاد
عاشق سوخته دل، در طمع خام افتاد
جام نمام ز نقل لب تو، نقلی کرد
راز سر بسته خم، در دهن خام افتاد
خال مشکین تو بر عارض گندم گون دید
[...]
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
حُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود
[...]
دوش در خانه مرا نان جوین شام افتاد
چه کنم هیچ جز از صبر که ناکام افتاد
صحن کاچی به دو صد درد دل آمد به شکم
رنجه گردد چو کسی در طمع خام افتاد
راز سر بسته سنبوسه نگفتم با کس
[...]
در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد
عاشق سوخته دل در طمع خام افتاد
در ازل پرتو کرباس براندام افتاد
هر کجا برهنه در طمع خام افتاد
تانگردید بسر نیک نیامد دستار
[...]
پرتو روی تو بر باده گلفام افتاد
باده شد آتش ازان پرتو و در جام افتاد
آستین کرمت دید ز ساعد پر سیم
عاشق خام طمع در طمع خام افتاد
طبل خوبی چه زند پیش تو خورشید آخر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.