گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

از رخت عکس مگر در می گلفام افتاد

یا گل از گوشه دستار تو در جام افتاد

چون گل خشک بود بسته به گلدسته تر

شکل داغ تو که بر جسم گل‌اندام افتاد

گر نه آن مغبچه از دیر برون آمد مست

چیست این آفت و یغما که در اسلام افتاد

فرق‌ها هست به رسوایی عشق ای زاهد

کز تو نام نکو افتاد و ز ما نام افتاد

سر فتنه است در ایام تو خوبان را لیک

چشم فتان تو سرفتنه ایام افتاد

پرده‌دار است شب و پرده‌دری شیوهٔ روز

زین سبب عیش نهانی طرف شام افتاد

دل فانی ز گل روی تو شد بسته به زلف

مرغی از گلشن قدس آمد و در دام افتاد