پرتو روی تو بر باده گلفام افتاد
باده شد آتش ازان پرتو و در جام افتاد
آستین کرمت دید ز ساعد پر سیم
عاشق خام طمع در طمع خام افتاد
طبل خوبی چه زند پیش تو خورشید آخر
طشت رسوایی او خواهد ازین بام افتاد
نیست آیین لب لعل تو جز کام دهی
همه ناکامی من زین دل خودکام افتاد
دلق صد پاره و سجاده صد رنگ به دوش
چون دل خاص و تنش بر صفت عام افتاد
نام جامی که بلند از تو شد ای باده فروش
چه خطا رفت که از دفتر انعام افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوب خود اشاره میکند و تأثیر حضور او بر احساساتش را توصیف میکند. پرتو زیبای او بر بادهای میافتد که به آتش تبدیل میشود و او را به عشق و آرزو میکشاند. شاعر به ناکامیهایش در عشق و عطش خواستن از محبوب اشاره میکند و نشان میدهد که همه آرزوهای او به خودخواهیها و خواستههای ناپایدارش برمیگردد. او همچنین به رسوایی خود و چگونگی نقاب زدن به ظاهر و باطنش اشاره میکند و در نهایت از محبوب میخواهد که دلش را دریابد و از حالت انزوایش نجاتش دهد.
هوش مصنوعی: نور چهره زیبایت بر روی شراب خوشرنگ تابید و به خاطر این تابش، شراب تبدیل به آتش شد و در جام ریخت.
هوش مصنوعی: دست شایستگی و بخشندگی تو را که دیدم، عشق من به امیدی بیهدف و ناپخته دچار شد.
هوش مصنوعی: اگرچه زمان خوبی و شادی در زندگی تو فراوان است، اما در نهایت رسوایی و شرمندگی روزی بر تو ظاهر خواهد شد و ارزش آن خوشیها را زیر سؤال خواهد برد.
هوش مصنوعی: لب لعل تو هیچ کار دیگری انجام نمیدهد جز اینکه به من ناامیدی میدهد و در دل من فقط خودخواهی افتاده است.
هوش مصنوعی: لباسهایی که به طور نامنظم و پاره پاره هستند و سجادههایی با رنگهای مختلف بر دوش دارد، زیرا قلبش خاص و متفاوت است، اما بدنش به شکل عمومی و معمولی است.
هوش مصنوعی: ای فروشنده باده، نام جامی که بر تو برتری یافت، چه اشتباهی کرد که از دفتر پاداشها محو شد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ازل، عکس می لعل تو در جام، افتاد
عاشق سوخته دل، در طمع خام افتاد
جام نمام ز نقل لب تو، نقلی کرد
راز سر بسته خم، در دهن خام افتاد
خال مشکین تو بر عارض گندم گون دید
[...]
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
حُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود
[...]
دوش در خانه مرا نان جوین شام افتاد
چه کنم هیچ جز از صبر که ناکام افتاد
صحن کاچی به دو صد درد دل آمد به شکم
رنجه گردد چو کسی در طمع خام افتاد
راز سر بسته سنبوسه نگفتم با کس
[...]
در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد
عاشق سوخته دل در طمع خام افتاد
در ازل پرتو کرباس براندام افتاد
هر کجا برهنه در طمع خام افتاد
تانگردید بسر نیک نیامد دستار
[...]
از رخت عکس مگر در می گلفام افتاد
یا گل از گوشه دستار تو در جام افتاد
چون گل خشک بود بسته به گلدسته تر
شکل داغ تو که بر جسم گلاندام افتاد
گر نه آن مغبچه از دیر برون آمد مست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.