ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات
رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب
در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود
گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب
تا نشستی چون محمد بر سریر سروری
من بپا استاده ام در بندگی همچون صهیب
در جنابت ظلمت از روز شبابم محو گشت
زین خوشم چون تیره شب روشن شد از انوار شیب
پیش ازین با من عنایت بیش ازین بودی ترا
لیس فیما یدعیه العبد یا مولای ریب
پای در دامن کشیدم مدتی چون خار پشت
وز تفکر سر فرو بردم کشفآسا به جیب
موجب حرمان ندیدم در وجود خویشتن
هیچ چیز الا هنر کان هست نزدیک تو عیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف وضعیت روحی و معنوی یک جوان بختی میپردازد که در کائنات به جستجوی حقیقت و پیشرفت روحی است. شاعر به مقایسه این جوان با شخصیتهای بزرگ تاریخی مانند موسی و محمد میپردازد که در مقام رهبری و بندگی قرار دارند. او همچنین از تاریکیهای نوجوانی و جوانی خود صحبت میکند که اکنون با نور ایمان و هنر روشن شده است. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که در وجود خود هیچ عیبی نمیبیند جز آنچه که هنر در نزد معشوقهاش به شمار میآید.
هوش مصنوعی: ای جوان خوشبخت، تو که در مکان رازآلود جهان، نظر و رهنمود پیر و باتجربهات پرده از پدیدههای پنهان برمیدارد.
هوش مصنوعی: در دنیای عدالت، مانند موسی که معجزهی تبدیل عصا به ید بیضا را انجام داد، وقتی گوسفند را از چنگ گرگ نجات میدهد، مهربانی شعیب را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که تو بر تخت سلطنت نشستهای، من همچنان در مقام خدمت و بندگی ایستادهام، مانند صهیب که همیشه آماده خدمت است.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، تمام زیباییها و روشناییهایم از بین رفت، اما اکنون با رسیدن به سنین بالاتر، مانند شب تاریک که به وسیله نورهایی روشن میشود، از تجربههای زندگی و دانشی که به دست آوردهام، خوشحالم.
هوش مصنوعی: پیش از این تو به من توجه بیشتری داشتی، اما حالا در این دعاهایی که من میکنم، انگار کمتر به من اهمیت میدهی، ای مولای من.
هوش مصنوعی: مدت زمانی را در سکوت و تنهایی به فکر فرو رفتم و به خودم مشغول شدم. در این حال احساس کردم که به عمق وجود خود نفوذ کردهام و چیزهایی را درون خود کشف کردهام.
هوش مصنوعی: در وجود خودم هیچ چیزی جز هنر را سبب رنج و اندوه نمیبینم، و این هنر نیز نزد تو عیب محسوب میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب
کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب
رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال
چون کمان چاچیان ابروی دارد پرعتیب
از عجایبهای عالم سی و دو چیز عجیب
[...]
جان نیاید در نشاط، الا که بر بوی حبیب
تا گل رنگین نبالد، خوش ننالد عندلیب
عود خشکم؛ آتش جانسوز میباید، مرا
تا ز طیب جان، دماغ حاضران گردد، ز طیب
دولت بوسیدن پایش ندارد، هر کسی
[...]
جانبِ ما خوب میآید. که می آید؟ حبیب
وز پی او زشت میآید. که میآید؟ رقیب
برنتابد جان ما دردسر هر کسی دگر
مینشیند درد او در دل تو برخیز ای طبیب
چون کشی خوان به پیش جگرخواران غم
[...]
عشق و بیماری و درویشی و صد طعن رقیب
این همه جمع و من مهجور تنها و غریب
از که خواهم یارئی چون دوست با من دشمن است
وز که جویم مرهمی چون هست دردم از طبیب
شمع در جمع حریفان رفت از آن پروانه سوخت
[...]
چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب
آیت نصر من الله آمد و فتح قریب
سوره قاف است رویش هر که این مصحف بخواند
گرچه کافر می نماید انه شی ء عجیب
رسم عشق و عاشقی اکنون پدید آید ز نو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.