گنجور

 
ابن یمین

ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات

رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب

در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود

گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب

تا نشستی چون محمد بر سریر سروری

من بپا استاده ام در بندگی همچون صهیب

در جنابت ظلمت از روز شبابم محو گشت

زین خوشم چون تیره شب روشن شد از انوار شیب

پیش ازین با من عنایت بیش ازین بودی ترا

لیس فیما یدعیه العبد یا مولای ریب

پای در دامن کشیدم مدتی چون خار پشت

وز تفکر سر فرو بردم کشف‌آسا به جیب

موجب حرمان ندیدم در وجود خویشتن

هیچ چیز الا هنر کان هست نزدیک تو عیب

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب

کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب

رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال

چون کمان چاچیان ابروی دارد پرعتیب

از عجایبهای عالم سی و دو چیز عجیب

[...]

سلمان ساوجی

جان نیاید در نشاط، الا که بر بوی حبیب

تا گل رنگین نبالد، خوش ننالد عندلیب

عود خشکم؛ آتش جانسوز می‌باید، مرا

تا ز طیب جان، دماغ حاضران گردد، ز طیب

دولت بوسیدن پایش ندارد، هر کسی

[...]

کمال خجندی

جانبِ ما خوب می‌آید. که می آید؟ حبیب

وز پی او زشت می‌آید. که می‌آید؟ رقیب

برنتابد جان ما دردسر هر کسی دگر

می‌نشیند درد او در دل تو برخیز ای طبیب

چون کشی خوان به پیش جگرخواران غم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
ناصر بخارایی

عشق و بیماری و درویشی و صد طعن رقیب

این همه جمع و من مهجور تنها و غریب

از که خواهم یارئی چون دوست با من دشمن است

وز که جویم مرهمی چون هست دردم از طبیب

شمع در جمع حریفان رفت از آن پروانه سوخت

[...]

نسیمی

چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب

آیت نصر من الله آمد و فتح قریب

سوره قاف است رویش هر که این مصحف بخواند

گرچه کافر می نماید انه شی ء عجیب

رسم عشق و عاشقی اکنون پدید آید ز نو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه