گنجور

 
سلمان ساوجی

جان نیاید در نشاط، الا که بر بوی حبیب

تا گل رنگین نبالد، خوش ننالد عندلیب

عود خشکم؛ آتش جانسوز می‌باید، مرا

تا ز طیب جان، دماغ حاضران گردد، رَطیب

دولت بوسیدن پایش ندارد، هر کسی

این سعادت نیست، الا در سر زلف حبیب

چشم دار آخر دمی، با ما، که بادا گوش دار

ایزد از چشم بدانت، اول از چشم رقیب

خیز و بر ما عرضه کن ایمان، از آن عارض که باز

در میان آورد زلفت، رسم زُنّار و صلیب

بی‌تو جان، در تن به جایی بس غریب افتاده است

جان من دانی به تنها چون بُوَد حال غریب؟

دست بیماران گرفتن، بر طبیبان واجب است

من ز پا افتاده‌ام، دستم نمی‌گیرد طبیب

گفتمش هرگز نشد کامیم، حاصل، زان دهن

از وصالت نیست گویی، هیچ سلمان را نصیب

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب

کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب

رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال

چون کمان چاچیان ابروی دارد پرعتیب

از عجایبهای عالم سی و دو چیز عجیب

[...]

ابن یمین

ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات

رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب

در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود

گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب

تا نشستی چون محمد بر سریر سروری

[...]

کمال خجندی

جانبِ ما خوب می‌آید. که می آید؟ حبیب

وز پی او زشت می‌آید. که می‌آید؟ رقیب

برنتابد جان ما دردسر هر کسی دگر

می‌نشیند درد او در دل تو برخیز ای طبیب

چون کشی خوان به پیش جگرخواران غم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
ناصر بخارایی

عشق و بیماری و درویشی و صد طعن رقیب

این همه جمع و من مهجور تنها و غریب

از که خواهم یارئی چون دوست با من دشمن است

وز که جویم مرهمی چون هست دردم از طبیب

شمع در جمع حریفان رفت از آن پروانه سوخت

[...]

نسیمی

چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب

آیت نصر من الله آمد و فتح قریب

سوره قاف است رویش هر که این مصحف بخواند

گرچه کافر می نماید انه شی ء عجیب

رسم عشق و عاشقی اکنون پدید آید ز نو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه