عشق و بیماری و درویشی و صد طعن رقیب
این همه جمع و من مهجور تنها و غریب
از که خواهم یارئی چون دوست با من دشمن است
وز که جویم مرهمی چون هست دردم از طبیب
شمع در جمع حریفان رفت از آن پروانه سوخت
گل قرین خار شد زان گشت نالان عندلیب
نیش ما خوردیم از آن نحل و مخالف نوش یافت
خار با ما میرسد زان نخل و خرما با رقیب
عید وصل او که ما از او بعید افتادهایم
دولتی باشد اگر گردد میسر عن قریب
عاشق و معشوق را معنی و صورت واجب است
صورت دلبر عجایب، معنی ناصر غریب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس تنهایی و غم عشق شاعر است. او با وجود احساسات عمیق خود، در میان درد و رنج ناشی از عشق، احساس بیکسی و غربت میکند. او به دنبال یاری و التیام است اما دوستش هم به او دشمنی میکند. شاعر از درد و ناامیدی میگوید و به تضاد عشق و رنج اشاره میکند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق واقعی نیازمند هر دو جنبه ظاهری و معنوی است.
هوش مصنوعی: عشق، درد، بیپولی و هزاران آزار از سوی رقیبان، همه را تجربه کردهام، اما در این میان، من تنها و غریب ماندهام.
هوش مصنوعی: از که کمک و یاری طلب کنم، در حالی که دوستم مانند دشمنی با من رفتار میکند؟ و از که درمانی بجویم، زمانی که درد من از طبیب خودم بیشتر است؟
هوش مصنوعی: شمع در میان دوستانش خاموش شد و پروانه به خاطر آن سوخت. گل به خاطر آن دچار آسیب شد و بلبل هم از این وضع به شدت ناراحت و نالان گشت.
هوش مصنوعی: ما از زهر نیش نحل آسیب دیدیم و در عوض رقیب از شیرینی آن بهره میبرد. خارها نیز از نخل و خرما به ما میرسند و به نوعی ما را آزار میدهند.
هوش مصنوعی: ایام خوش وصال آن محبوبی که از او دور شدهایم، اگر به زودی ممکن شود، بسیار با ارزش و پربرکت خواهد بود.
هوش مصنوعی: عاشق و معشوق باید وجهه و نمایی داشته باشند. زیبایی دلبر به قدری شگفتانگیز است که معنای عشق را برای فردی که در تنهایی به سر میبرد، روشن میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب
کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب
رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال
چون کمان چاچیان ابروی دارد پرعتیب
از عجایبهای عالم سی و دو چیز عجیب
[...]
ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات
رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب
در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود
گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب
تا نشستی چون محمد بر سریر سروری
[...]
جان نیاید در نشاط، الا که بر بوی حبیب
تا گل رنگین نبالد، خوش ننالد عندلیب
عود خشکم؛ آتش جانسوز میباید، مرا
تا ز طیب جان، دماغ حاضران گردد، ز طیب
دولت بوسیدن پایش ندارد، هر کسی
[...]
جانبِ ما خوب میآید. که می آید؟ حبیب
وز پی او زشت میآید. که میآید؟ رقیب
برنتابد جان ما دردسر هر کسی دگر
مینشیند درد او در دل تو برخیز ای طبیب
چون کشی خوان به پیش جگرخواران غم
[...]
چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب
آیت نصر من الله آمد و فتح قریب
سوره قاف است رویش هر که این مصحف بخواند
گرچه کافر می نماید انه شی ء عجیب
رسم عشق و عاشقی اکنون پدید آید ز نو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.