گنجور

 
ابن یمین

ای ماه مهربان مه مهرست می بیار

بزمی بساز فصل خزان خوشتر از بهار

زود آتش گداخته در آب بسته ریز

یعنی در آبگینه فکن لعل آبدار

بر دست من بنه که بجان آمدم ز غم

تا یکنفس بشادی دل رغم روزگار

بوسم زمین بعزت و آنگه ز خرمی

نوشم بیاد بزم چو فردوس شهریار

شهباز همتش چو بپرواز بر شود

سیمرغ زرنگار فلک را کند شکار

شاه جهان طغای تمرخان که آفتاب

دایم بزیر سایه چترش کند مدار

ابراز خجالت کف دریا عطای او

با سوز دل همی رود و چشم اشکبار

از یمن مدحش ابن یمین را علی الدوام

رغم عدو ز گوهر موزون بود یسار

تا ز آفتاب و سایه بود در جهان نشان

باداش سایه بر سر خلق آفتاب وار

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

کسایی

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او سیر

[...]

فرخی سیستانی

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه