ای ماه مهربان مه مهرست می بیار
بزمی بساز فصل خزان خوشتر از بهار
زود آتش گداخته در آب بسته ریز
یعنی در آبگینه فکن لعل آبدار
بر دست من بنه که بجان آمدم ز غم
تا یکنفس بشادی دل رغم روزگار
بوسم زمین بعزت و آنگه ز خرمی
نوشم بیاد بزم چو فردوس شهریار
شهباز همتش چو بپرواز بر شود
سیمرغ زرنگار فلک را کند شکار
شاه جهان طغای تمرخان که آفتاب
دایم بزیر سایه چترش کند مدار
ابراز خجالت کف دریا عطای او
با سوز دل همی رود و چشم اشکبار
از یمن مدحش ابن یمین را علی الدوام
رغم عدو ز گوهر موزون بود یسار
تا ز آفتاب و سایه بود در جهان نشان
باداش سایه بر سر خلق آفتاب وار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر از ماه مهربان میخواهد که جشنی برپا کند و به جای بهار، فصلی خوشتر از خزان بسازد. او از آتش و آب سخن میگوید و از خوشی و شادمانی که بر دلش مینشیند، یاد میکند. شاعر به خرمی و زیبایی زمین اشاره دارد و میخواهد لذتی چون بزمهای سلطنتی را تجربه کند. او همت شهباز را به پرواز تشبیه میکند و به طغای تمرخان، شاه جهان، احترام میگذارد. در ادامه، شاعر از محبت و عطای او صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که تا زمانی که سایه و آفتاب وجود دارند، این محبت و زیبایی نیز در جهان باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا و مهربان، مهری که در دلها جا دارد، بیا و می بیاور تا جشنی بپا کنیم. این فصل خزان، برای ما خوشایندتر از بهار است.
هوش مصنوعی: زود آتش ذوب شده را در آب بریز، به این معنی که سنگهای قیمتی قرمز رنگ را به داخل ظرف شفاف بزن.
هوش مصنوعی: دستم را بگیر، چون از شدت غم به مرز جان رسیدم، تا لحظهای از دل شاد شوم و از سختیهای زندگی فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: زمین را به خاطر عزت میبوسم و سپس از خوشحالی یاد بزم شهریار بهشت را مینوشم.
هوش مصنوعی: وقتی که شهباز با عزم و ارادهاش پرواز کند، به مانند سیمرغی میشود که زرنگار آسمان را شکار میکند.
هوش مصنوعی: سلطان جهان، تمرخان، مانند آفتابی است که همیشه زیر سایهی چتر او میدرخشد و رازش را حفظ میکند.
هوش مصنوعی: خجالت و ناراحتی دریا نشاندهنده بزرگی و بخشندگی اوست؛ در حالی که دل سوزان همچنان اشک میریزد.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش او باعث شده که حتی در برابر دشمنان، ثروت و موفقیت پایدار به او روی آورد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که در دنیا آفتاب و سایه وجود دارد، سایه بر سر مردم همچون آفتاب درخشان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.