میمون بود چو طلعت فرخ لقای تو
دیدن علی الصباح رخ دلگشای تو
شاهنشه زمین و زمان تاج ملک و دین
ای تاج خسروان زمان خاکپای تو
منت خدایرا که دگر پی بفال سعد
دیدم جمال صبح صفت با صفای تو
تا هست مملکت بسریر عروس ملک
داماد نامدست بفر و بهای تو
هر چند باشد اطلس گردون علم بزر
حقا که آستر نسزد بر قبای تو
معراج هفت پایه از آن ساخت تا رسد
کیوان بپاسبانی بام سرای تو
هر بامداد خسرو سیاره بنده وار
سر مینهد ز بهر شرف بر قفای تو
پیش از تو گفته قاضی افلاک را قدر
کامضای اوست مثبت حکم قضای تو
چون خلق عالم از تو بداد و دهش درند
ملک مؤبدست ز خالق سزای تو
اهل زمانه یکسره گر مرد و گر زنند
ز احسان تو شدند عبید و امای تو
حکم خدای کرد ترا حاکم جهان
حکمی چنین بجا که کند جز خدای تو
میخواست تا شود چو تو خصمت قضاش گفت
اینهم یکی دیگر ز امور خطای تو
چون در زمانه نیست کسی را مجال آنک
یارد شدن مخالف رأی و رضای تو
با آسمان بگو که بگردان قضای بد
او کیست کین قدر نکند از برای تو
خیزد ز آب شعله اگر بگذرد برو
تا بی ز آتش غضب جانگزای تو
از گوش زهره حلقه رباید بچابکی
نوک سنان نیزه دشمن ربای تو
ز آن تیغ آفتاب جهانگیر شد که هست
عکسی ز برق خنجر گوهر نمای تو
جوشن کند بسان زره بر تن عدوت
نوک سنان خنجر پولاد خای تو
چون در سخا کفت ید بیضا برآورد
قارون شود ز درگه جودت گدای تو
هر بخششی که ابر بهاری همی کند
سر جمله قطره ایست ز بحر عطای تو
شاها دلم امید ز جان برگرفته بود
از محنتی که دید ز شوق لقای تو
بازم رسید زندگی تازه چون وزید
بر من نسیم عاطفت جانفزای تو
من خود کیم چه مرتبه دارم که از کرم
کردست التفات بمن بنده رای تو
بر آفتاب اگر فکنی سایه از نشاط
گردد چو ذره رقص کنان در هوای تو
ابن یمین اگر زند این لاف زیبدش
از یمن آنکه هست مدایح سرای تو
کافتد زرشک تیر فلک در کمان چو زاغ
طوطی طبع من چو سراید ثنای تو
شاها چو من ز جان و دلت بنده گشته ام
از جان و دل چگونه نگویم دعای تو
تا در جهان بقا نبود با فنا بهم
بادا فنای خصم بهم با بقای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف جمال و جلال شخصیتی بزرگ و با عظمت میپردازد. شاعر با استفاده از تمثیلها و اوصاف مختلف، این فرد را به عنوان بلندپایهترین و زیباترین موجود در میان انسانها معرفی میکند که نه تنها در عالم دنیا بلکه در عالم معنویت نیز قداست و مقام خاصی دارد.
شاعر از محافل و ویژگیهای این شخصیت، همچون بخشندگی، حکمت و صداقت سخن میگوید و او را حاکم واقعی بر جهان معرفی میکند. همچنین بر عظمت مادی و معنوی او تأکید میکند و او را مقامی میداند که بر همه چیز حکومت دارد و دیگران به خاطر احسان و کرم او در خدمت او هستند.
در نهایت، شاعر از عشق و ارادت خود به این شخصیت سخن میگوید و دعا میکند که او در پیروزی و بقا باقی بماند و دشمنان او از بین بروند.
هوش مصنوعی: میمون وقتی طلعت خوشبختی تو را در صبحگاه دید، شادمان شد و خوشحال گردید.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ زمین و آسمان، تو نماد سلطنت و دین هستی. ای تاج سر پادشاهان زمان، خاک پای تو را باید بوسید.
هوش مصنوعی: شکرگذار خدایم که دوباره به خوبی و خوشی به سراغم آمده و زیباییهای صبح را در چهره تو میبینم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کشوری تحت سلطنت و شکوه عروسگونهای قرار دارد، داماد آن سرزمین هنوز به بارنشسته و به تو بها داده نشده است.
هوش مصنوعی: هرچند که علم و دانش دنیا بسیار ارزنده و باارزش است، اما در برابر مقام و ارزش تو حتی همین علم نیز شایسته نیست که لباس تو را زینت دهد.
هوش مصنوعی: به هفت پایه عرش برپا کرد تا کیوان بتواند بر افراز خانهی تو پاسداری کند.
هوش مصنوعی: هر صبح، پادشاه سیارهها با احترام و فروتنی به یاد تو سر تسلیم فرود میآورد.
هوش مصنوعی: قبل از تو، داوران آسمانها گفتهاند که ارزش آدمی به انجام کارهای اوست و این نشاندهنده قضاوت و حکمت تو است.
هوش مصنوعی: آفرینش جهان به خاطر تو و به دلیل بخششهای توست، و در واقع ملک جاودان برای خالق به منزله پاداشی از طرف تو محسوب میشود.
هوش مصنوعی: مردم این زمان، چه زن و چه مرد، به خاطر نیکیها و احسان تو به بندگی و نوکری تو درآمدهاند.
هوش مصنوعی: پروردگار تو را به عنوان حاکم جهان برگزیده و این انتخاب، به گونهای است که هیچکس جز او نمیتواند همچون تو حکم کند.
هوش مصنوعی: او میخواست مانند تو، برایش قضا و قدرش به گونهای باشد که به آن برساند. اما گفت این هم یکی دیگر از اشتباهات توست.
هوش مصنوعی: در این دنیا کسی نمیتواند به مخالفت با نظرات و خواستههای تو بپردازد، چون فرصتی برای این کار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به آسمان بگو تا دلیلی برای کارهای بد او پیدا کند، چون او ارزش تو را نمیداند.
هوش مصنوعی: اگر شعلهای از آب برخیزد، باید از آن دور شوی تا از آتش خشم تو در امان بمانی.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دختری به نام زهره میپردازد که با زیبایی خود و جذابیتی خاص، دلها را میرباید. همچنین اشاره دارد به اینکه حتی نوک سنان یا نیزه دشمنان، تحت تأثیر زیبایی و جاذبه او قرار میگیرد. به طور کلی، این متن از احساس عمیق عشق و جذابیت سخن میگوید.
هوش مصنوعی: درخشش خیرهکنندهی آفتاب بهدلیل وجود تصویر درخشان منبع نور و زیبایی تو است.
هوش مصنوعی: چنان که زره بر تن دشمن مینشیند، تو نیز آمادهای که با نوک تیر و خنجر پولادی خود با او روبرو شوی.
هوش مصنوعی: اگر تو سخاوت را با دست سفیدت نمایان کنی، قاعدتاً خواهی دید که چون قارون از درگاه بخشندگیات، فقیران به دنبال تو خواهند آمد.
هوش مصنوعی: هر بار که ابر بهاری باران میبارد، در واقع فقط یک قطرهای از دریای بخشش و عطای توست.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، دل من به امیدی از زندگی جدا شده بود، به خاطر رنجی که به خاطر شوق دیدار تو کشیده بودم.
هوش مصنوعی: زندگی دوباره به من نیکی و شادابی میبخشد، مانند نسیم محبتآمیزی که از سوی تو به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: من خود نمیدانم چه جایگاهی دارم که خداوند با کرمش به من توجه کرده است.
هوش مصنوعی: اگر بر آفتاب بیفکنید سایه، آنگاه با شوق و شادمانی همانند ذرهای در هوای شما به رقص درمیآید.
هوش مصنوعی: اگر ابن یمین این ادعا را بکند، شایستهاش است؛ زیرا او از سرزمین یمن دارای صفات نیکویی است که مدیحهسرای توست.
هوش مصنوعی: اگر تیر بخت در کمان بیفتد، مانند زاغ، طبع من چون طوطی میشود و به ستایش تو میپردازد.
هوش مصنوعی: ای شاه، من با تمام وجود و از صمیم قلب به تو غلام و بنده شدهام، پس چگونه میتوانم دعای تو را خواستار نشوم؟
هوش مصنوعی: تا وقتی که در این جهان جاودانی وجود نداشته باشد، فنا و نابودی با هم نخواهد بود. نابودی دشمنانم به خاطر جاودانگی تو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو
کبکان شدند بسته به دام بلای تو
بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه
روشن کنند دیده به عز لقای تو
ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو
ای اختران چرخ همه خاک پای تو
هرچند روشناند و بلند آفتاب و ماه
دارند روشنی و بلندی ز رای تو
جز کردگار عالم و سلطان روزگار
[...]
ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو
منشیندا کسی بجز از تو بجای تو
بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب
بادا ببحر لهو طرب آشنای تو
بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین
[...]
ای فخر روزگار من اندر ثنای تو
با دست عمر آنکه نجوید رضای تو
دارنده جهانی و جان آفرین خلق
منت بود که جان بدهند از برای تو
هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای
[...]
ای بر میان چرخ کمر از وفای تو
وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو
آراستست خطبه بفرخنده نام تو
وافروختست سکه بفر و بهای تو
انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.