شمارهٔ ۱۱۸ - ترکیب بندی است که در توحید و زهد و پند و منقبت پیغمبر «ص» و امیرالمؤمنین «ع» و شیعیانش گفته
جز آفریدگار جهان آفریده نیست
بشنو که کس چنین سخن از کس شنیده نیست
تا زنده ام جز این نرود بر زبان من
زیرا که کس مرا جز ازو آفریده نیست
مادر مرا که زاد و بپرورد و شیر داد
الا بیاری و کرمش پروریده نیست
آن فرد بی نظیر که صنع بدیع او
هر یک چنان که هست چنان دیده دیده نیست
در صنع او نگاه نکردست عاقلی
که انگشت را ز روی تعجب گزیده نیست
دانند عاقلان که به دست صبا جز او
کس در بهار پیرهن گل دریده نیست
از قدرتش ز شیره انگور در خزان
خون چکیده هست که حلق بریده نیست
گر فرق نار قدرت ایزد شکافت است
جز بر جمال سیب چرا خون چکیده نیست
یک بنده گرد درگه این پادشه نگشت
کز پیش او جنیبت رحمت کشیده نیست
هر دو جهانش پر ز غلام و کنیزک است
وین طرفه تر که خواجه یکی زان خریده نیست
دنیا سگی است بر در او وانکه مرد اوست
از پیشش این سگ متهتک چخیده نیست
توحید و زهد گوی قوامی که در سخن
جائی رسیده ای که کس آنجا رسیده نیست
هرکس که کرد خدمت او از میان جان
او راست دولت ابد و ملک جاودان
هرکس که قصد خدمت این پادشاه کرد
از آفتاب و چرخ قبا و کلاه کرد
آن پادشا که چرخ و زمین و ستاره را
در مملکت خزینه و گنج و سپاه کرد
لشکرگه سپاه و ستاره سپهر ساخت
میخ و طناب خیمه ز خورشید و ماه کرد
در راه روزگار به میدان شرق و غرب
از روز و شب دو پیک سپید و سیاه کرد
از روی مصلحت چو ز خاک آدم آفرید
خاک درش ملائکه را سجده گاه کرد
ابلیس خاکسار که بود از مقربان
در جاه او به چشم حقارت نگاه کرد
فرمان حق نبرد و نیاورد سجده ای
تا کار خویش مدبر ملعون تباه کرد
بنده ز جهل اگر چه دلیری همی کند
با خشم پادشاه که یارد نگاه کرد
چون بنده را خدای بدرگاه بار داد
در رفتنش به حضرت رحمت پگاه کرد
باید که سرگردان نشود گرچه بایدش
از دیده بر سنان چو الماس راه کرد
مردان راه عشق ز بهر رضای دوست
شمشیر و تیر خورده نیارند آه کرد
گرچه گناههای قوامی بسی بود
اندیشه در ثنای ملک عذر خواه کرد
سوگند می خورد که نگوید جز این سخن
بر خویشتن بدوی خدا را گواه کرد
اندیشه را به چون و چرا در بریز خون
کم کن براه ایزد بی چون «چرا و چون »
جبار عرش و فرش و قدیم صفات و ذات
معبود مملکت ملک کون و کاینات
ذاتی قدیم بوده ولیکن نه از قدم
حیی همیشه زنده ولیکن نه از حیات
بر آسمان چو مشعله از قدرتش نجوم
واندر زمین چو مرسله ازحکمتش نبات
از امر او ستاده چنان قلزم و محیط
وز حکم او رونده چنین دجله و فرات
در مرگ و زندگانی خلق زمانه را
هم زو بود ولادت و هم زو بود وفات
از یاد و ذکر رحمت و کفران نعمتش
بر هر جریده ای حسنات است و سیآت
بی یاد او مباش شب و روز تا بود
روزت چو روز عید و شبت چون شب برات
بخشد به بنده مال فراوان بمصلحت
وانگه به لطف خواهد ازو اندکی زکات
از بندگان به قرض ستاند یکی بده
بی فرع و بی مسبب و بی خط و بی برات
درگاه او در کرم و فضل و رحمت است
جائی که نه مصادره باشد نه مفردات
خالق ستای باش قوامی به جان و دل
مستای خلق را که نباشد در آن ثبات
آن را کن آفرین که جهان را بیافرید
بگذار بعد ازین هوس و هزل و ترهات
زیرا که در ستایش پروردگار خلق
روز قیامه هم درجات است و هم نجات
آن پادشا که نیست نظریش به ملک در
دارای شرق و غرب و نگهبان بحر و بر
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
این رسمها و قاعده ها برقرار اوست
از بارگاه لم یزل اندر ره قضا
حمال آسمان و زمین زیر بار اوست
بر بارگاه صنع ز دیبای بوستان
طاوس نوبهار به رنگ و نگار او است
بر تخت نوعروس خزان رابه برگ ریز
از دست شاخ آن همه زرها نثار اوست
ابر بهار برق مهار شتر مثال
بر کاروان کن فیکون بر قطار اوست
از روی بی نیازی و ز غایت کرم
هر گونه ای که بنده بود خواستار اوست
گستاخی و دلیری هر بنده ای که هست
معلوم شد که از کرم بردبار اوست
هرکس که او کناره نگیرد ز خدمتش
لابد مراد هر دو جهان در کنار اوست
یاری نخواست است قوامی ز هیچ خلق
از بهر آنکه ایزد بی یار یار اوست
بر درگه خدای کمر بسته ای شدست
گرخاک ره شود شرف روزگار اوست
تسبیح او کنند ملایک ز ساق عرش
کو برکشید عرش و هم او گسترید فرش
ای فخر روزگار من اندر ثنای تو
با دست عمر آنکه نجوید رضای تو
دارنده جهانی و جان آفرین خلق
منت بود که جان بدهند از برای تو
هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای
آن بد به جای خویش کند نه به جای تو
چندین نثار و نعمت تو بر جهانیان
بیگانگان چرا نشوند آشنای تو
از ما به درگه تو چه خیزد که گشته اند
پیغمبر و خلیفه و سلطان گدای تو
ای بنده دست را به دعا برخدای دار
تا در رسد به ما برکات دعای تو
تومانده ای و آنکه زتو زاد مانده نیست
گوئی که چیست مصلحت اندر بقای تو
شکر تو حق نعمت ایزد کجا گزارد
کارزد کمینه نعمت او خون بهای تو
تو دست و پای میزن اگرچه به عمرها
این کار برنخیزد از دست و پای تو
انده مخور که ملک دو عالم ترا بود
چون رحمت خدای بود کدخدای تو
او آن کند که از کرم و فضل او سزد
گربا تو در خور تو کند کار وای تو
پیوسته ای قوامی شکر خدای گوی
کز فضل اوست شعر خوش دلربای تو
می گو ثنای ایزد و می گو به درگهش
ای فخر روزگار من اندر ثنای تو
زانجا که شرط و قاعده بندگی بود
در بندگی نشان سرافکندگی بود
ای جان نهاده بر کف و دل بسته در جهان
زین جای سهمناک بپرهیز هان و هان
کاین دیو رسم غول فریبنده در کمین
ماری است سهمناک و نهنگی است جان ستان
او نام تو نبشته ز کین بر کنار دل
تو مهر او گرفته ای اندر میان جان
دنیا غمی بزرگ بود محنتی عظیم
صلحی همه خصومت و سودی همه زیان
بر «من یزید» داشته گوید ترا خرد
ملک بهشت را بخر ارزان و رایگان
ارزان بود به جان که خری نعمت خدای
ملک جهان مخر که بود رایگان گران
گیتی به میزبانی و حیلت گری ترا
پرداخت است خانه و آراست است خوان
خوان شگرف او را حلواست بر کنار
نان سپید او را زهرست در میان
نانش مخور تو تابندانی یقین که چیست
زیرا که هیچ کس نخورد زهر بر گمان
کس برجهان سفله نکردست هیچ سود
نتوان همی ز خانه سگ برد استخوان
گر عوج حرص ازین دریا به زوردست
ماهی بر آفتاب کشد هم بر آسمان
چون وقت مرگ تنگ درآید به قهر تو
پیرایه زمین شده در آخرالزمان
بیهوده رنج بر تن و جان و روان منه
دل چون کری همی نکند بر جهان منه
ای آفتاب بر سر دیوار گشته زرد
برخورده از جهان جوان طبع سالخورد
پیریت می کند اثر از دور روزگار
واندر دل تو هیچ نصیحت اثر نکرد
برخوردی از جهان و هنوزت امید هست
اومید گفته اند که بهتر بود ز خورد
از عشق جاه و آرزوی مال روز و شب
با رنج همعنانی و با درد همنبرد
از بس که سینه کوفتی اندر غم جهان
چون آسمان کبودی و چون آفتاب زرد
چون تو به دست خویشتن آورده ای بلا
شایسته ای به محنت و ارزانئی به درد
دل در جهان مبند که مردان روزگار
مردان مرد با دل گرمند و آه سرد
از هیبت اجل شده بیچاره و اسیر
همچون زنان عاجز مردان شیرمرد
ای بس که از ملوک بپرداخت قصرها
این قصر هفت کنگره گرد لاژورد
آن را که گردی از تو بود عذر بازخواه
زان پیشتر که از تو برآرد زمانه گرد
ای خواجه بر سرای فنا اعتماد نیست
برخیز و فرش صفه اومید برنورد
با اهل فتنه به همه دست برفشان
در راه دوزخی هم ازین پای بازگرد
مثل تو روزگار نیارد قوامیا
تا روزگار جفت بود کردگار فرد
راه دراز پیش و ترا نیست توشه ای
تدبیر عاقبت کن و بنشین به گوشه ای
ای خفته تو ز خواب گران سرگران شده
از راه باز مانده و کاروان شده
در کاروانسرای فنا عاجز و غریب
وز پیش چشم مملکت جاودان شده
بس کاهلی و بی تو نخواهد به هیچ وجه
کارتو آن چنان که تو خواهی چنان شده
هر چند کاهلی به نماز و به کار خیر
در تندرستی از دل و جان ناتوان شده
بینم ز ظلم خلق زمین و زمانه را
فریادها ز دست تو بر آسمان شده
بر تخت عهد یوسف عمر تو پیر شد
از حرص پیریت چو زلیخا جوان شده
از عبرت زمانه همه روی چشم باش
ای از نیاز و آز همه تن دهان شده
آزرده پادشاه جهان را ز معصیت
بر مال خویشتن به هوس پاسبان شده
بی طاعتی به راه قیامت نهاده روی
چون ابلهان به بادیه بی آب و نان شده
بر خان و مان و جان و تن و مال عاشقی
در رنج این به مانده و در بند آن شده
خود را به وقت نزع ببینی به چشم خویش
از مال و جان برآمده وز خان و مان شده
خواهد بماند نام قوامی میان خلق
واندر زمانه قصه او داستان شده
زان نیک تر مدان که بمانده به نیکوئی
نامی میان مردم و مرد از میان شده
اندیشه کن ز دوزخ و جائی قرار گیر
روز شمار و هیبت او در شمار گیر
ای مانده بر در هوس این در فراز کن
عذر گذشته خواه «و» در توبه باز کن
نزدیک شو به طاعت و ز فسق دور باش
روزی دو رنجکی برو جاوید نازکن
چون منعمان زکوة بروی و ریا مده
چون مخلصان نماز بسوز و نیاز کن
یک روزی از مطالعه نفس باز مان
بنشین یکی مطالعه عمر باز کن
ملک بهشت را به صفا کار و بار ساز
راه قیامه را به سزا برگ و ساز کن
گفت است حق که کوته کن دست ازین جهان
کت گفت حجت آور و قصه دراز کن؟
در کار خیر موی چو پر غراب را
در بندگی سپیدتر ازپر باز کن
آز و نیاز خسته و رنجور داردت
خواهی که تا بناز رسی ترک آز کن
زان پیشتر که بر تو کند دیگری نماز
تا زنده ای به عادت باری نماز کن
نه در جهان وفاست و نه بر مردم اعتماد
یکبارگی بروی همه در فراز کن
گر آرزوی شعر قوامیت می کند
در راه دین حقیقت دنیا مجاز کن
چون بایدت نگار سرای بهشتیان
دیوان او به خواه و ورقهاش باز کن
بردار نسختی به بهشت خدای بر
بر آستین حله حورا طراز کن
تا خفته هوائی و آشفته هوس
با دیو همنشینی و با غول هم نفس
روز آمد ای عزیز و تو در نامدی ز خواب
بردار سر ز خواب که سر برزد آفتاب
پیری چو صبح روز برآمد ز فرق تو
تو خفته ای و کرده چنین پایها در آب
روز غمت رسید و شب شادیت برفت
تو در درنگ و عمر عزیز تو در شتاب
تا چند خواب غفلت تا کی خمار جهل
روز و شب تو وقف شده بر خمار و خواب
باده مخور که عمر تو بر باد می دهد
آگه نه ای که شر دو عالم بود شراب
گر در شراب شربت مرگ تو در رسد
پیش خدای عز و جل چون شوی خراب
گرچه صواب خویش تو بدانی ای پسر
کار تو زین طریق نبینم همی صواب
یکباره آب خود مبر امروز کان گهی
فردا خدای با تو به آتش کند خطاب
گر طاقت عتاب ملک نیست مر ترا
اهل سؤال را به تهدد مده جواب
پیوسته با توانگر و درویش و خوب و زشت
خوش طبع باش و بر همه چون آفتاب تاب
از کبر و خشم ریش دلی را نمک مکن
کز درد آن بر آتش دوزخ شوی کباب
تا باشی ای قوامی توحید و زهد گوی
کز ایزدت به روز قیامت بود ثواب
توحید و زهد گفتن تو اعتقاد را
چون خانه را ستون بود و خیمه را طناب
می کوش در سخا که بهشتی صفت سخیست
بدخو مشو که خوی بد از طبع دوزخی است
ای پیر سالخورده به تدبیر پیر باش
وای نوجوان جوان نصیحت پذیر باش
مادام خوب گوی و ضیع و شریف شو
پیوسته نیک خواه صغیر و کبیر باش
نیک اعتقاد و مشفق و ایزدپرست شو
مردم نواز و خوشدل و نیکوضمیر باش
زهد از جوان نکوتر و دانش ز کودکان
ای پورپور وقت خرد پیرپیر باش
در زاهدی پلاس مپوش و مکن نفاق
تو زهد ورز و پیرهنت گو حریر باش
در گفت گو چو عالم وقتی حلیم شو
در جست وجو چو ناقد خلقی بصیر باش
چو مرد دوست روز ادب خوبگوی شو
چو«ن» مرغ بوستان ز طرب خوش صفیر باش
بیچاره ای که پیش تو آید به حاجتی
درمانده را به دست کرم دستگیر باش
چون سیرت تو چون شب تاریک تیره شد
گو صورت نکوی تو بدر منیر باش
تا تیر بد چو قد تو بودی کان به فعل
اکنون که چون کمان شدی از دل چو تیر باش
خواهی که تا بزرگ شوی در میان خلق
بر درگه خدای تعالی حقیر باش
چون آفریدگار نظیرت نیافرید
بر لشکر سخن چو اقوامی امیرباش
سر بر جهان نداشته گردن فراشته
بر لشکر سخن چو قوامی امیرباش
در خدمت تو برفلکیم ای ملک سرشت
چون آنکه با چهارده معصوم دربهشت
بگرو بایزد و به صفات و کمال او
آنگه به مصطفی و به اولاد و آل او
وز بعد مصطفی به علی نازو سرفراز
نیکو شناس در درج دین کمال او
آن میر مصطفی نسب انبیا صفت
رشگ آمده ملائکه را برخصال او
جان مقربان شده روزی هزار بار
برخی دست وبازو و جاه و جلال او
شیری که بود جایگهش بیشه خدای
شیری که ژنده پیل نبودی به بال او
بازی که آشیانه او بود ساق عرش
بازی نبود هیچ همائی به فال او
شاه مبارزان که نبوده است در جهاد
در هیچ وقت هیچ مبارز همال او
بر شیعتش نثار بود رحمت خدای
لعنت کند فرشته بربد سکال او
خواهی که در بهشت ببینی جمال حور
در چشم خویش زشت مگردان جمال او
گر گویدت کسی که کسی بهتر از علی ست
جز ابلهی نباشد مشنو محال او
والله که هر که بغض علی در دلش بود
نزد خرد حلال بود خون و مال او
حمال هیزم سقرست اندر آن جهان
هر کو ز صدق دل نشد اندر جوال او
در مرتضی به چشم قوامی نگاه کن
هان گوش دار تانخوری گوشمال او
از روضه بهشت سبیل است سلسبیل
در پنج تن که ششمشان بود جبرئیل
تادر زمانه نام قوامی برآمده ست
در شاعری ز خلق جهان برتر آمده ست
از بهر اهل دین به کتب خانه هنر
توحید و زهد را دل او دفتر آمده ست
اندیشه مفسرش اندر میان شعر
گوئی مذکر است که بر منبر آمده ست
رفته به هفت کشور ازو لشکر سخن
از روی نام پادشه کشور آمده ست
هم نانبای نان شد و هم پادشاه نام
این رسم و قاعده بسر او در آمده ست
گفت است بارها که مرا نان ز گندم است
کانبار او خزینه پرگوهر آمده ست
در آسیای فکرت من بوده بارکش
گاوی که زو به بحر شرف عنبر آمده ست
عطار عقل را به دکان خمیر من
همچون خمیرمایه گل شکر آمده ست
نانی است نان من که خرد را حلاوتش
از آب زندگانی شیرین تر آمده ست
این میده را ز مائده دان که ز آسمان
بر پر جبرئیل به پیغمبر آمده ست
زان گرده ها مدان که ز دیگر تنورها
خام و فطیر از آتش و خاکستر آمده ست
کز پختنش مرا بسی از آتش جگر
دود دل از تنور تفکر برآمده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش خداوند و بیان یکتایی او میپردازد. او تأکید میکند که هیچ آفریدهای نمیتواند به مقام و عظمت آفریدگار برسد و تمامی موجودات تنها به یاری او بر روی زمین زندهاند. شاعر از صفات و قدرتهای خداوند سخن میگوید و اینکه چگونه او جهان و مخلوقات را آفریده و به همه چیز هستی نظم بخشیده است.
شاعر همچنین به حال انسانها و محدودیتهای آنها اشاره میکند و اهمیت توکل بر خدا را یادآور میشود. او به کردار نیک و خدمت به دیگران تأکید کرده و از انسانها میخواهد که در زندگی خود به خدا و بندگی او توجه کنند. در نهایت، او به یادآوری روز قیامت و نتایج اعمال انسانها اشاره میکند و میگوید که باید به سمت نیکویی و عبادت پیش برویم و از فریبخوردگی و غفلت دوری کنیم.
هوش مصنوعی: جز خداوند، هیچ آفریدهای وجود ندارد و باید دانسته شود که هیچکس تاکنون چنین حرفی از کسی نشنیده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهام، هیچ چیز دیگری جز این بر زبانم نمیآید، زیرا هیچکس مرا جز او نیافریده است.
هوش مصنوعی: مادرم که مرا به دنیا آورده و بزرگ کرده و شیرم داده، بدون یاری و محبتش به من، هیچگاه نمیتوانم به آنچه هستم برسیم.
هوش مصنوعی: آن شخص بینظیر، به گونهای خلق کرده که هر یک از آثارش به طور خاصی دیده میشود و نمیتوان جزئیاتش را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: هیچ عاقلی نیست که در خالقیت او توجه نکند و از شگفتی انگشت بر دهان نگذارد.
هوش مصنوعی: عاقلان آگاهند که در بهار، فقط نسیم صبحگاهی است که پیراهن گل را میچینند و غیر از آن کسی این کار را نمیکند.
هوش مصنوعی: او با قدرت خودش، از شیره انگور در فصل پاییز خون میچکاند، چرا که حلق او بریده نشده است.
هوش مصنوعی: اگر قدرت خداوند باعث شود که تفاوت میان چیزها مشخص شود، پس چرا فقط در زیبایی سیب است که هیچ خونریزی وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: هیچ کسی که در حضور این پادشاه باشد، از رحمت او بینصیب نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: این دنیا پر از خدمتکار و کنیز است، اما جالبتر این است که صاحب این wealth، هیچیک از آنها را خریداری نکرده است.
هوش مصنوعی: دنیا همچون سگی است که در دروازهای ایستاده و کسی که مرد میدان است، این سگ تهاجمی را دیده و از آن نمیترسد.
هوش مصنوعی: تو به مرحلهای از توحید و زهد رسیدهای که در کلام و گفتارت به جایی رسیدهای که هیچ کس دیگری به آن جا نرسیده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در خدمت او به طور واقعی تلاش کند، به او سعادت دائمی و سلطنت جاودانه خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به این پادشاه خدمت کند، باید خود را آماده کند و به مانند آفتاب و چرخ، با وقار و احترام ظاهر شود.
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که توانسته است چرخ، زمین و ستاره را در قلمرو خود به خزانه و گنج و لشکر تبدیل کند.
هوش مصنوعی: نظامی به تصویر میکشد که چطور نیروهای آسمانی و طبیعی با هماهنگی و زیبایی، مانند یک لشکر متشکل از ستارگان و سیارات به شکل خیمهای درآورده شدهاند. خیمهای که از عناصر خورشید و ماه ساخته شده است، نشاندهندهٔ قدرت و زیبایی طبیعت و آسمان است.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، در میدانهای شرق و غرب، دو نماینده به رنگهای سفید و سیاه از روز و شب نمایان شدند.
هوش مصنوعی: به خاطر مصلحت، خداوند آدم را از خاک خلق کرد و سپس خاک او را محل سجده فرشتگان قرار داد.
هوش مصنوعی: ابلیس که در گذشته از نزدیکان و مقربان خدا بود، به مقام و موقعیت آدم نگاه کرد و او را با نادیدهانگاری و تحقیر دید.
هوش مصنوعی: فرمان الهی بود که جنگی آغاز نشود و هیچ کس سجده نکند، تا اینکه کار این تدبیرکننده بدیها به فساد کشیده شود.
هوش مصنوعی: اگرچه من از ignorance (جهالت)勇敢انه (دلیری) رفتار میکنم و با خشم پادشاه مقابله میکنم، اما در حقیقت هیچ کس جرات ندارد به او نگاه کند.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند، بندۀ خود را در درگاهش مورد لطف و رحمت قرار داد، او را به سوی رحمتی عمیق و نورانی هدایت کرد.
هوش مصنوعی: باید در زندگی آرام و استوار باشد، هرچند برای او لازم است که از دیگران فاصله بگیرد و به مانند الماس، درخشش و شکوه خود را حفظ کند.
هوش مصنوعی: مردان عاشق به خاطر خوشنودی معشوق، از سختیها و دردها ناله نمیکنند؛ حتی اگر شمشیر و تیر بر تنشان باشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه قوامی بسیاری گناهان داشته است، اما او در مورد ستایش ملک به فکر عذرخواهی و بخشش افتاده است.
هوش مصنوعی: او قسم میخورد که جز این صحبت نکند و به خود میگوید که خدا را شاهد گرفته است.
هوش مصنوعی: فکر و تردید را کنار بگذار و برای خداوند که بیچون و چراست، خون نریز.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و قدرتمند، که عرش و زمین را آفریده و صفات و ذاتش ازلی و جاودانه است، صاحب و حاکم بر جهان و همه موجودات است.
هوش مصنوعی: این عبارت بیانگر این است که وجودی قدیمی و ازلی دارد، اما این قدمت به معنای حیات دائمی نیست. به عبارتی، این ذات همیشه وجود داشته است، اما وجودش مستقل از حیات عادی و دنیوی است.
هوش مصنوعی: در آسمان، ستارهها همچون شعلۀ آتش به واسطۀ قدرت الهی میدرخشند و در زمین، گیاهان به دلیل حکمت او به رشد و شکوفایی میرسند.
هوش مصنوعی: از دستورات او، دریاها به وسعت و عمق ایستادهاند و رودها هم به فرمان او همچون دجله و فرات در حال حرکتاند.
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ انسانها به هر حال به دست تقدیر و سرنوشت رقم میخورد؛ هم به خاطر تولد و هم به خاطر مرگ، همهچیز تحت تأثیر همان نیروها و عوامل قرار دارد.
هوش مصنوعی: به یاد آوردن رحمت و همچنین نادیده گرفتن نعمتهای او، در هر نوشتهای اعمال نیک و بد را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: هرگز بدون یاد او نباش، زیرا با یاد او روزهایت شبیه روز عید و شبهایت مانند شب آزادی خواهد بود.
هوش مصنوعی: خداوند به بندگان خود مال زیادی را میدهد تا به آنها خیر برساند و سپس به لطف خود، از آن مال کمتری برای زکات میگیرد.
هوش مصنوعی: یکی از بندگان، بدون اینکه بهرهای بگیرد و بدون هیچ گونه شرط و ضامن، قرضی دریافت کند.
هوش مصنوعی: در درگاه خداوند همواره نعمت و رحمت جاری است و هیچ چیز نمیتواند انسان را از دریافت این بخششها محروم کند.
هوش مصنوعی: خالق را با تمام وجود ستایش کن و به خاطر حالتی که به انسانها بخشیده، به آنها عشق بورز؛ زیرا در این دنیا هیچ چیزی ثابت و پایدار نیست.
هوش مصنوعی: به خدایی که جهان را خلق کرده است احترام بگذار و بگذار از این به بعد از آرزوها و بازیهای ناپخته دور بمانی.
هوش مصنوعی: زیرا در روز قیامت، خداوند به ستایش کنندگان خود مقام و نجات میبخشد.
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که به ملک و سرزمینهای شرق و غرب توجهی ندارد و در کنار دریا و خشکی نگهبانی نمیکند، پادشاهی واقعی نیست.
هوش مصنوعی: هر موجودی که خداوند او را همراهی کند، بدون تردید در این جهان و آن جهان موفق خواهد بود.
هوش مصنوعی: آن موجود بینیاز و دلنواز، با لطافتی خاص، به هر سو که نگاه کنی، همه کارها و امورش را به زیبایی انجام میدهد.
هوش مصنوعی: از حرکات ناپایدار آسمان و زمین آرام بگیر، زیرا این قوانین و نظمها از آنِ اوست.
هوش مصنوعی: از بارگاه ابدی و جاودانی، در مسیر قضا و سرنوشت، همه موجودات آسمان و زمین زیر بار مسئولیت و تقدیر او قرار دارند.
هوش مصنوعی: در کاخ خلقت، زیبایی و زینت به رنگ و طرح یاسها و پرندههای زیبا در بهار نشان داده شده است.
هوش مصنوعی: بر روی تخت زیبای پاییز، برگهای درختان به مانند طلا از شاخهها ریزش میکنند و همهی این زیباییها به خاطر اوست.
هوش مصنوعی: ابر بهاری مانند کنترلکنندهای برای حرکت شتر، در نظر بگیرید که بر کاروانی نظارت دارد و با بارش خود به سفر آنها ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: به علت بی نیازی و بزرگی روحش، هر نوع خواستهای که بنده داشته باشد، او را زیر نظر دارد و به آن توجه میکند.
هوش مصنوعی: هر نوع جسارت و شجاعت که در هر فردی وجود دارد، نشان دهنده بزرگواری و صبر اوست.
هوش مصنوعی: هر کسی که از خدمت به او کنارهگیری نکند، حتماً به هر دو دنیا (دنیا و آخرت) دست خواهد یافت و به مقصود خود خواهد رسید.
هوش مصنوعی: قوامی از هیچ کس یاری نمیطلبد، زیرا خداوند به تنهایی یار اوست.
هوش مصنوعی: در درگاه خداوند، شخصی با عزم و اراده ای قوی ایستاده است و اگر به خاک مسیر بیفتد، این خاک نیز بزرگ و با ارزش خواهد بود زیرا روزگار اوست که در اینجا رخ میدهد.
هوش مصنوعی: فرشتگان در بالای عرش خداوند، ستایش و تسبیح او را به جای میآورند. او کسی است که عرش را به بلندای آسمان میبرد و همچنین زمین را گسترانده است.
هوش مصنوعی: ای تو زیور و افتخار زمانه من، در ستایش تو با عمر خودم میکوشم، کسی که در پی خشنودی و رضایت توست.
هوش مصنوعی: تو خالق و مالک جهانی، و مردم با فدای جانشان به تو نشان میدهند که چقدر برایت ارزش قائلند.
هوش مصنوعی: هر موجودی که به جای انجام فرمان تو، کار بدی انجام دهد، آن کار به خود او برمیگردد و نه به تو.
هوش مصنوعی: چرا این همه نعمت و رحمت تو که به جهانیان بخشیدهای، باعث نمیشود که بیگانگان و دورافتادگان از تو، به تو و این نعمات نزدیکتر شوند و با تو آشنا شوند؟
هوش مصنوعی: از ما در حضور تو چه توقعی میتواند باشد، که حتی پیامبر، خلیفه و سلطان هم در فقر و نیاز به سراغ تو آمدهاند.
هوش مصنوعی: ای بنده، دستت را به سوی خدا بلند کن و دعا کن تا رحمتها و خیرات دعای تو به ما برسد.
هوش مصنوعی: تو در این دنیا تنها ماندهای و آنکسی که به دنیا آوردهات، وجود ندارد. گویی که چه منفعتی در ادامه زندگی تو نهفته است؟
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت نعمتهای الهی را نمیتوان به درستی ارزیابی کرد، زیرا برای شکرگزاری و قدردانی از این نعمتها، کوچکترین کارها و تلاشها نیز نمیتواند ارزش واقعی آنها را بیان کند. تمام نعمتها به نوعی بهایی دارند که نمیتوان به سادگی آن را پرداخت کرد.
هوش مصنوعی: اگرچه تو تلاش کنی و دست و پا بزنی، اما در طول عمرت این تلاشها نتیجهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: نگران نباش که در این دو جهان، همه چیز به خاطر رحمت خداوند به تو تعلق دارد و او مانند یک کدخدا حامی و نگهدار توست.
هوش مصنوعی: او بر اساس کرامت و بزرگواریاش آن کار را انجام میدهد که شایسته تو باشد؛ پس اگر به تو نیکی نکند، وای به حال تو.
هوش مصنوعی: همواره قوام و استحکام تو به خاطر شکرگزاری از خداست، زیرا این شعر زیبا و دلنشین تو ناشی از لطف و کرم اوست.
هوش مصنوعی: بگو ستایش و والخدای را و درگاهش را، ای افتخار زمانه، من در ستایش تو قرار دارم.
هوش مصنوعی: از آنجایی که در راه بندگی، رعایت قوانین و اصول لازم است، نشانه تواضع و افتادگی در این مسیر به وجود میآید.
هوش مصنوعی: ای عزیز، جان خود را به خطر انداختهای و دل خود را در این دنیای پرخطر بستهای، پس به هشدار توجه کن و از این مکان هولناک دوری کن.
هوش مصنوعی: این دیو، نماینده یک فریبنده بزرگ است که به طور پنهانی در کمین نشسته و شبیه به یک مار خطرناک و یک نهنگ مرگآور عمل میکند.
هوش مصنوعی: او به خاطر دشمنی، نام تو را بر دل خود نوشته و عشق او را در جان خود حفظ کردهای.
هوش مصنوعی: دنیا پر از غم و درد است، جایی که صلح به نزاع و رقابت تبدیل میشود و هر سودی ممکن است به از دست دادن چیزی منتهی شود.
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد به مقام بالای بهشت دست یابد، باید با عقل و اندیشه خود این هدف را دنبال کند و بدان توجه کند که این پاداش بزرگان نهتنها بهراحتی به دست میآید، بلکه میتواند به قیمتی بسیار پایین و حتی رایگان نیز به حاصل آید.
هوش مصنوعی: زندگی انسان به قدری ارزشمند است که نمیتوان آن را با نعمتهای الهی مقایسه کرد. نعمتهای خداوندی که به رایگان در دسترس هستند نباید به بهایی گزاف خریداری شوند. بنابراین، ارزش واقعی زندگی بیشتر از این است که بخواهیم آن را با چیزهای مادی و گذرا عوض کنیم.
هوش مصنوعی: دنیا به تو به خاطر میزبانی و فریبندگیات ارزانی داشته است. خانهات آراسته و سفرهات آماده است.
هوش مصنوعی: خوانی که او میچید بسیار مجلل و خوشمزه است، اما در کنار آن، نان سفیدش برای دیگران خوشایند و خوشمزه نیست و به نوعی سمی و مضر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به نان شما شک نکنید، زیرا هیچکس بر پایهی گمان زهر نمیخورد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانسته است از این جهان پست بهرهای ببرد، مانند اینکه نمیتوان استخوانی را از خانهی سگی بیرون آورد.
هوش مصنوعی: اگر حرص و طمع این دریا به اوج برسد، حتی ماهی هم میتواند با قدرت خود به آفتاب برسد و به آسمان برود.
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ نزدیک شود، زمین به زینتهای تو آراسته و مزین خواهد شد، به ویژه در پایان زمان.
هوش مصنوعی: بیدلیل خود را در عذاب ننداز، چون دل تو مانند انسانهای نادان به دنیا توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: ای خورشید که بر دیوار زرد شدهای، از جوانی و شادابی دنیا دور افتادهای و حالا به سن و سالِ بالا رسیدهای.
هوش مصنوعی: سالهای زندگی بر چهرهات نشانههایی از گذر زمان گذاشته است، اما در درون تو هیچگونه نصیحت و دلیلی برای تغییر احساس نمیشود.
هوش مصنوعی: در جهانی که با مشکلها و چالشها روبهرو هستیم، هنوز هم امیدی وجود دارد. برخی میگویند که امید بهتر است که از چیزهای کوچک و جزئی ناشی شود.
هوش مصنوعی: از عشق به مقام و آرزوی ثروت، شب و روز خود را با زحمت و درد سپری میکنم.
هوش مصنوعی: از بس که برای غم دنیا دلتنگی و ناراحتی کردهای، حالا مانند آسمانی شدهای که رنگش کبود است و مانند آفتابی که رنگش زرد و کدر شده است.
هوش مصنوعی: چون تو خود باعث ناراحتی و مشکلت هستی، پس باید آماده تحمل سختیها و دردها باشی.
هوش مصنوعی: دل خود را به هیچ چیز در این دنیا وابسته نکن، چرا که انسانهای واقعی و معاصر، کسانی هستند که با عاطفه و عشق زندگی میکنند، اما گاه به خاطر مشکلات، آهی سرد از دل بیرون میآورند.
هوش مصنوعی: ترس و هیبت مرگ انسان را به زانو درآورده، به گونهای که او را همچون زنانی ناتوان نشان میدهد که مردان شجاع قادر به حمایت از آنها هستند.
هوش مصنوعی: این قصر با هفت مناره و دیوارهای لاجوردی، نشانهای از تلاشهای بسیاری است که پادشاهان برای ساخت و ساز داشتهاند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو گلایهای دارد، آن را به تأخیر نینداز و قبل از اینکه زمانه قضاوت کند، از او عذرخواهی کن.
هوش مصنوعی: ای دوست، بر زندگی فانی دل نمیتوان بست، برخیز و با امید، به سوی آینده برو.
هوش مصنوعی: با افرادی که در آشوب و فتنه کنند، ارتباط برقرار نکن و حتی اگر به سمت نابودی بروی، از این مسیر بازگرد.
هوش مصنوعی: مثل تو کسی وجود ندارد که بتواند در روزگار با ثبات و پایدار بماند، تا زمانی که زندگی فردی با جفت خود هماهنگ باشد.
هوش مصنوعی: تو در مسیری طولانی قرار داری و توشهی کافی برای این سفر نداری. بهتر است کمی تامل کنی و در جایی آرام بنشینی تا فکر کنی.
هوش مصنوعی: ای خوابآلود، تو از خواب عمیق بیدار شدهای و در این راه که در آن هستی، از جمع کاروان جا ماندهای.
هوش مصنوعی: در مکانی که همه چیز زودگذر و فانی است، احساس ناتوانی و غربت میکنم و در مقایسه با سرزمین جاودان، خود را ناتوان میبینم.
هوش مصنوعی: بسیاری از تنبلی و بیکاری کردهای و بدون تو هیچ چیز آنطور که میخواهی نخواهد شد.
هوش مصنوعی: با اینکه در انجام نماز و کارهای نیک در حالتی که سالم هستیم، تنبلی میکنیم و از دل و جان خستگی داریم.
هوش مصنوعی: من میبینم که ظلم و ستم مردم بر زمین و زمان چقدر زیاد است، و فریادهایی که از دل تو به آسمان بلند شده است.
هوش مصنوعی: بر تخت سلطنت یوسف، عمر تو به خاطر حرص و طمع پیر شده است، در حالی که زلیخا به خاطر عشق جوان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از تجربههای روزگار درس بگیر و با احترام و توجه به آنها نگاه کن، ای کسی که از نیاز و آز و طمع، زندگیات به گاه و بیگاه پر شده است.
هوش مصنوعی: پادشاه جهانی از گناه و نافرمانی افراد ناراحت شده و به خاطر خودخواهی و طمعشان در حفظ مال خود به نوعی به محافظت از آن مشغولند.
هوش مصنوعی: با نافرمانی از دستورها، مانند افرادی نادان به مسیر قیامت قدم گذاشتهای که در بیابانی بی آب و نان گیر افتادهاند.
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر عشق خود در سختی و زحمت است و همه چیزهایش، از خانه و خانواده تا جان و مال، تحت تأثیر این عشق قرار گرفته و در بردگی آن گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که به لحظههای سخت و دردآور نزدیک میشوی، باید خود را ببینی که چگونه از تمامی مال و دارایی و حتی جان خود جدا شدهای و از خانه و کاشانهات دور افتادهای.
هوش مصنوعی: نام قوامی در میان مردم به یاد خواهد ماند و داستان او در طول زمان به روایت تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: هرگز این را بهتر از آنچه که در ذهن مردم باقی مانده است، ندان که اگر فردی با خوبی یادش در دل ها مانده باشد، خود او از میان رفته است.
هوش مصنوعی: به فکر عواقب اعمال خود باش و در جای مناسبی قرار بگیر، هر روز به یاد داشته باش که عاقبت کارهایت چه خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای کسی که در آستانه خواستههایت ماندهای، عذرهایت را که گذشتهاند بپذیر و در بازگشت به سوی خدا توبه کن.
هوش مصنوعی: به خدا نزدیک شو و از گناه دوری کن، روزی دو بار زحمت بکش و در برابر سرنوشت تسلیم نباش.
هوش مصنوعی: چون مالداران زکات نمیدهند و برای نمایش کار میکنند، تو هم مانند انسانهای پاکدل و مخلص به عبادت و دعا بپرداز.
هوش مصنوعی: روزی باید از بررسی نفس خود دست برداریم و به بررسی عمر و زمان خود بپردازیم.
هوش مصنوعی: بهشت را به زیبایی و پاکی درست کن و برای قیامت آماده شو و با عمل درست خود، به آنجا برس.
هوش مصنوعی: حق گفته است که از این دنیا دست بکش و کوتاه بیا، زیرا او از تو خواسته است که دلیل و حجت بیاوری و داستان را طولانیتر کن.
هوش مصنوعی: در انجام کارهای خوب، مانند اینکه موی سیاه پر غراب را به رنگ سپید تبدیل کنی، تلاش کن تا در عبادت و بندگی به حدی برسی که همه چیز را زیباتر و روشنتر ببینی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به آسانی و با لطافت به خواستههایت برسی، باید از آز و نیاز و خواستههای دنیا دست برداری و خسته و رنجور به آنها وابسته نباشی.
هوش مصنوعی: پیش از آنکه دیگران برای تو دعا کنند و نماز بگذارند، تا زمانی که زندهای، خودت باید به این کار عادت کنی و به عبادت بپردازی.
هوش مصنوعی: در این دنیا نه وفا وجود دارد و نه میتوان به مردم اعتماد کرد، بنابراین یکباره تصمیم بگیر و بر همه چیز تسلط پیدا کن.
هوش مصنوعی: اگر میل به شعر و ادب سبب استواری تو میشود، برای راهیابی به حقیقت دین، دنیا را زودگذر و مجازی بپندار.
هوش مصنوعی: چون معشوق تو، همانند دلبرانی از بهشت است، دفتر اشعارش را بگشا و به خواستهات برسان.
هوش مصنوعی: بهشت خداوند را با دست خود بگیر و آن را بر روی آستین حلهای از حوریان زیبا قرار بده.
هوش مصنوعی: در اینجا فردی به وضعیتی اشاره میکند که در آن خواب و خیال و خواستههایش در هم آمیخته و به نوعی درگیر هیاهو و تشویش است. او همچنین به این نکته اشاره دارد که در کنار موجودات ترسناک و خوفآور، احساس همدلی و نزدیکی میکند. به نوعی میتوان گفت که در دل بینظمی و اضطراب، با چیزهایی که باید از آنها بترسد، آشنا شده است.
هوش مصنوعی: صبح شده است، ای عزیز، و تو همچنان در خواب به سر میبری. بیدار شو و سرت را از خواب بردار، چون آفتاب در حال طلوع است.
هوش مصنوعی: پیری مانند صبحی است که از بالای سر تو میتابد. در حالی که تو خوابیدهای و پاهایت را در آب کردهای.
هوش مصنوعی: روزی که غم تو آمد، شب شادیات گذشته و تو در حال انتظار هستی، در حالی که عمر گرانبهای تو به سرعت در حال گذشتن است.
هوش مصنوعی: چقدر باید در خواب غفلت باشی و تا چه زمانی در جهل خود غرق بمانی؟ روز و شب تو صرف خواب و بیخبری شده است.
هوش مصنوعی: نوشیدن مشروبات الکلی باعث از بین رفتن عمر تو میشود. اگر آگاه باشی، میدانی که شراب خود دشمنی بزرگ از دو جهان است.
هوش مصنوعی: اگر در شراب، نوشیدنی مرگ تو به دست خداوند بیفتد، چگونه خواهی بود؟
هوش مصنوعی: اگرچه تو بر این باور هستی که کارهایت درست است، اما من نمیتوانم از این مسیر، درست بودن کار تو را ببینم.
هوش مصنوعی: امروز عجله نکن و همه چیز را یکجا نبر، زیرا ممکن است فردا خداوند تو را به عذابی سخت مبتلا کند.
هوش مصنوعی: اگر تحمل سرزنش پادشاه را نداری، به اهل سؤال پاسخ تهدیدآمیز نده.
هوش مصنوعی: با هر کسی، چه ثروتمند و چه فقیر، چه نیکوکار و چه بدکار، با خوشاخلاقی رفتار کن و مانند خورشید بر همه بتاب.
هوش مصنوعی: از بزرگبینی و خشم دل دیگران را آزرده نکن، زیرا درد و رنجی که به آنها میزنی میتواند تو را به عذاب دوزخ برساند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به اصول توحید و زهد پایبند باشی، بدان که به خاطر تلاشهایت از سوی خداوند در روز قیامت پاداشی خواهی داشت.
هوش مصنوعی: ایمان به یکتایی خدا و زهد و پارسایی تو مانند پایهای است که خانه را نگه میدارد و مانند ریسمانی است که چادر را برپا میکند.
هوش مصنوعی: تلاش کن که سخاوت و generosity را در خود پرورش دهی، زیرا کسی که بخشنده است، ویژگیهای بهشتی دارد. اما خود را به خُلق و خوی بد عادت نده، چراکه این صفات ناشی از طبیعتی شیطانی هستند.
هوش مصنوعی: ای سالخورده، با فکر و تدبر زندگی کن و ای جوان، خود را برای پذیرش نکتههای آموزنده آماده کن.
هوش مصنوعی: هرگز از سخن نیکو غافل نشو و همیشه با احترام به همه، کوچک و بزرگ، رفتار کن.
هوش مصنوعی: نیکو فکر کن، محبت و مهربانی به دیگران داشته باش، به خدا ایمان داشته باش و با مردم دوستی و خوشرویی کن. با دل خوب و نیت پاک به زندگی ادامه بده.
هوش مصنوعی: در این بیت به اهمیت زهد و دانش اشاره شده است. زهد و پرهیزگاری از جوانی بهتر است و دانش نیز از کودکان برتر است. در نهایت، به اهمیت خرد و پختگی در سنین بالاتر اشاره میشود و تأکید میشود که در زمانهای مهم باید مانند انسانهای باتجربه و با خرد عمل کرد.
هوش مصنوعی: در ظاهر خود را زاهد و پارسا نشان نده و از نفاق بپرهیز. با زهد ورزیدن، به روح و باور خود توجه کن و در عین حال لباس خود را ساده و بیریا انتخاب کن.
هوش مصنوعی: در صحبتهایت وقتی که به دانش و آگاهی میرسی، آرام و متفکر باش. در تلاش برای یافتن حقیقت، مانند یک منتقد آگاه و بیدارشده عمل کن.
هوش مصنوعی: وقتی با دوستان خود هستی، در زمان آداب و manners، خوب صحبت کن و مثل پرندهی باغ، با شادی و سرزندگی آواز بخوان.
هوش مصنوعی: ناباوری کسی که برای کمک به تو میآید و در مشکل است، با مهربانی و بخشش او را یاری کن.
هوش مصنوعی: زمانی که شخصیت و درون تو مانند شب تاریک و تیره شود، ظاهر نیکوی تو باید مانند ماه روشن و درخشان باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شکل و قیافهات به زیبایی و دلربایی تیر است، نشان بده. اما اکنون که در عمل و رفتار مثل کمان شدهای، باید همچون تیر از دل و احساساتت بگذری.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در نظر مردم بزرگ و محترم شوی، باید در مقابل خداوند humble و فروتن باشی.
هوش مصنوعی: وقتی که خالق تو مانند و همتای تو را نیافریده، پس در میان جمعیت و گروهها مانند یک سرور و فرمانده باش.
هوش مصنوعی: در میان دنیا، خود را بزرگ و با اعتماد به نفس نشان میدهی، مانند کسی که در جمع سرداران و فرماندهان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من در خدمت تو هستم، ای پادشاهی با سرشت نیکو، مانند کسی که در بهشت با چهارده معصوم زندگی میکند.
هوش مصنوعی: به خداوند و ویژگیها و کمالات او بپرداز، سپس به پیامبر و فرزندان و اهل بیت او توجه کن.
هوش مصنوعی: پس از پیامبر، علی (ع) با شکوه و شایستگی معروف است و اوست که در دین کمالات ویژهای دارد.
هوش مصنوعی: آن شخصیت بزرگ که نسب او به مصطفی (پیامبر اسلام) باز میگردد، به قدری ویژگیهای عالی دارد که فرشتگان به صفات او حسادت میورزند.
هوش مصنوعی: روزی هزار بار، جان بندگان نزدیک خدا به واسطهی عظمت و شکوه او به تپش درمیآید.
هوش مصنوعی: شیر، که محل زندگیاش جنگل است، همان شیری است که هیچگاه بر اثر سنوسال و تنبلی موهایش خراب نشده و همچنان با قدرت و زیبایی خود میدرخشد.
هوش مصنوعی: بازی که در آن زندگیاش را ساخته بود، آنقدر بزرگ و مهم نیست که بتواند با هیچ چیز دیگری مقایسه شود و هیچ یک از سرنوشتها و تقدیرها نمیتواند با آن هماهنگ شود.
هوش مصنوعی: پادشاهی که در میدان جنگ همتا ندارد، هیچ وقت هیچ جنگجویی را در نبرد نمیتوان پیدا کرد که مانند او باشد.
هوش مصنوعی: رحمت خدا بر پیروان او نازل است و فرشتهای که این رحمت را نادیده بگیرد، مورد لعن و نفرین قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در بهشت زیبایی حوریان را ببینی، نباید خود را از زیبایی آنها محروم کنی و نباید به شکل زشت به آنها نگاه کنی.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو بگوید که کسی بهتر از علی وجود دارد، بدان که آن شخص نادان است و حرفش را نشنیده بگیر، زیرا این امر ممکن نیست.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، هر کسی که در دلش کینه علی (علیهالسلام) باشد، نزد خردمندان خون و مال او حلال است.
هوش مصنوعی: در آن دنیا، باری که هر کسی به دوش میکشد، به اندازهی صداقت و نیت او درون کیسهاش قرار میگیرد. اگر کسی با دل پاک و حقیقتجو باشد، بار او متفاوت خواهد بود.
هوش مصنوعی: به مرتضی به عنوان یک شخص با استقامت و قدرت نگاه کن و توجه داشته باش که او هم خود را به سختی میزند و هم دیگران را به راه راست هدایت میکند.
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، نهر آب شیرین و زلالی وجود دارد که به عنوان نماد خوشی و زیبایی شناخته میشود. این نهر به پنج نفر خاص مرتبط است و فرد ششم که در کنار آنهاست، جبرئیل، فرشته مقرب خداوند است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام قوام در عرصه شعر شناخته شده است، او در هنر شاعری از سایر مردم جهان برتر بوده است.
هوش مصنوعی: برای اهل دین، در کتابهای خانه هنر، موضوعات توحید و زهد در دل او به ثبت رسیده است.
هوش مصنوعی: فکر و تعبیر او در میان شعر، مانند مردی است که بر بالای منبر ایستاده و سخن میگوید.
هوش مصنوعی: از سرزمینهای مختلف پیامهایی از سوی پادشاه بهدست آمده است که نشاندهنده قدرت و نفوذ او در هفت کشور است.
هوش مصنوعی: این روزها، هم کسانی که نان میپزند و هم کسانی که در مقامهای بالا هستند، به نوعی به یکسانی رسیدهاند و این وضعیت، به نوعی به سرنوشت آنها پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: بارها گفتهاند که من از گندم نان میخورم؛ زیرا آنکه دربار او وجود دارد، گنجینهای پر از گوهرهاست.
هوش مصنوعی: در ذهن من، فکری مانند بارکش گاوی بوده که از آن به دریا و مکانی با ارزش همچون عطر عنبر رسیده است.
هوش مصنوعی: عطار به عقل مثل خمیر مایهای که در دکان خمیران استفاده میشود، اشاره کرده است که گل شکر را به وجود آورده است. به عبارت دیگر، عقل به عنوان عنصری ارزشمند و ضروری در خلق و پرورش زیبایی و شکرینی در زندگی به کار میرود.
هوش مصنوعی: نان من مانند نانی است که شیرینیاش از آب زندگی هم بیشتر است.
هوش مصنوعی: این نوشیدنی را از مائده الهی بدان که از آسمان به وسیله جبرئیل برای پیامبر نازل شده است.
هوش مصنوعی: از آن خمیرهایی که از تنورهای دیگر آمدهاند، بیفایده و بیخاصیت هستند، دوری کن؛ چرا که اینها از آتش و خاکستر بهدست آمدهاند و کیفیت خوبی ندارند.
هوش مصنوعی: از شدت تفکر و اندیشهام، دود دل و ناراحتیام به مانند بخار آتش از دل برآمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.