درهجر تو درمان دل خسته ندانم
زان پیش که روزی به غمت میگذرانم
گفتی که: به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم، گر ز غمت زنده بمانم
بر من ز دلست این همه، کو قوت پایی؟
تا دل بتو بگذارم و خود را برهانم
جانا، چو به نقد از بر من دل بربودی
هم نقد بده بوسه، که من وعده ندانم
دیدی که: چو دادم دل خود را به تو آسان
بگذشتی و بگذاشتی از پی نگرانم؟
جان از کف اندوه تو آسان نتوان برد
اینست که از روی تو دوری نتوانم
دی با من آسوده دلی دیدی و دینی
امروز نگه کن که: نه اینست و نه آنم
ای مسکن من خاک درت، بر من مسکین
بیداد مکن پر، که جوانی و جوانم
از پای دلم اوحدی ار دست بدارد
خود را به سر کوی تو روزی برسانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از محنت و دلشکستگی خود در غیاب معشوق میگوید. او بر این باور است که تنها با دیدن معشوق میتواند از درد دل و اندوه رهایی یابد. شاعر از قول معشوق یاد میکند که گفته است به وصالش زود دست خواهد یافت، اما اکنون در غم دوری او رنج میکشد. او از قدرتش در تحمل این غم میگوید و به احساسات عمیق خود اشاره میکند. در نهایت، شاعر به معشوق میگوید که بیصبرانه منتظر است تا دوباره به او نزدیک شود و خود را به آغوش او برساند.
هوش مصنوعی: در دوری تو، نمیدانم چگونه میتوانم دل خستهام را تسکین دهم، چون پیش از این روزی را به خاطر غم تو سپری کردهام.
هوش مصنوعی: گفتی که به زودی به وصالم خواهی رسید و نگران نباش. اما من اگر از عطر نام تو شاداب بمانم، به وصالت خواهم رسید.
هوش مصنوعی: تمام این درد و رنجی که بر من میگذرد، از دل است. پس کجا قدرت و توانایی وجود دارد تا بتوانم دل خود را به تو بسپارم و از این وضع نجات پیدا کنم؟
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی که به من عشق واقعی بخشیدی، حالا هم باید برای من بوسهای بدهی، چون من نمیدانم که آیا دوباره فرصتی برای این وعده پیش میآید یا نه.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که فرد، دل و احساسات خود را به راحتی و بدون هیچ تردیدی به دیگری سپرده است، اما آن شخص بدون هیچ توجهی از کنار این احساسات گذشته و او را نادیده گرفته است. این احساس بیتوجهی و نگرانی از طرف فردی که محبت خود را ابراز کرده، به وضوح در این جمله حس میشود.
هوش مصنوعی: قلبم نمیتواند از غم تو رها شود، زیرا دوری از چهرهات برایم ممکن نیست.
هوش مصنوعی: دیروز تو مرا با دل آرام و خیالی راحت دیدی، اما امروز به من نگاه کن که نه آن شخص هستم و نه آن حالت را دارم.
هوش مصنوعی: ای خانهام، خاک پای تو، بر من که دردمند و بیپناهم ستم مکن، زیرا من جوانم و هنوز در میانهی زندگیام.
هوش مصنوعی: اگر دل من از عشق تو دست بکشد، آنگاه خودم را روزی به سر کوی تو میرسانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم
من روی تو را ای بت مانند ندانم
هر گه که برآیی به سر کو به تماشا
خواهم که دل و دیده و جان بر تو فشانم
هجرانت دمار از من بیچاره برآورد
[...]
جانا ز غم عشق تو امروز چنانم
کاندر خم زلف تو توان کرد نهانم
بر چهره عیان گشت به یکبار ضمیرم
وز دیده نهان کرد به یکبار نشانم
زین بیش ممان در غم خویشم که از این پس
[...]
چون آینه رازنما باشد جانم
تانم که نگویم نتوانم که ندانم
از جسم گریزان شدم از روح بپرهیز
سوگند ندانم نه از اینم نه از آنم
ای طالب بو بردن شرط است به مردن
[...]
ماهی رود و من همه شب خواب ندانم
وه این چه حیات است که من می گذرانم
گفتی که «چسانی، ز غمم باز نگویی؟»
من با تو چه گویم، چو ندانم که چسانم؟
یک شب ز رخ خویش چراغیم کرم کن
[...]
من بنده آن قامت و بالا و میانم
من عاشق و شوریده و شیدای فلانم
من واله عیّاری آن نرگس مستم
حیران خرامیدن آن سرو روانم
ای عمر گرامی! خبرت نیست که بی تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.