به اوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا
سر مویی گر اینجا خم شوی بشکن کلاه آنجا
ادبگاه محبت، نازِ شوخی برنمیدارد
چو شبنم سر به مُهرِ اشک میبالد نگاه آنجا
به یاد محفل نازش سحرخیزست اجزایم
تبسم تا کجاها چیده باشد دستگاه آنجا
مقیم دشت الفت باش و خواب ناز سامانکن
به هم میآورد چشم تو، مژگان گیاه آنجا
خیال جلوهزار نیستی هم عالمی دارد
ز نقش پا، سری باید کشیدن گاهگاه آنجا
خوشا بزم وفا کز خجلت اظهار نومیدی
شرر در سنگ دارد پرفشانیهای آه آنجا
به سعی غیر، مشکل بود ز آشوب دویی رستن
سری در جیب خود دزدیدم و بردم پناه آنجا
دل از کمظرفیِ طاقت، نبست اِحرام آزادی
به سنگ آید مگر این جام و گردد عذرخواه آنجا
به کنعان هوس، گردی ندارد یوسف مطلب
مگر در خود فرورفتن کند ایجاد چاه آنجا
ز بس فیض سحر میجوشد از گرد سواد دل
همه گر شب شوی، روزت نمیگردد سیاه آنجا
ز طرز مشرب عشاق، سیر بینوایی کن
شکست رنگ کس آبی ندارد زیر کاه آنجا
زمینگیرم به افسون دل بیمدعا بیدل
در آن وادی که منزل نیز میافتد به راه آنجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساسات عمیق و پیچیده شاعر درباره عشق و ادب است. شاعر از زیباییهای عشق و نقش آن در زندگی صحبت میکند و به چالشها و مشکلاتی که در این مسیر وجود دارد، اشاره میکند. تشبیهات و تصاویر زیبایی مانند شبنم و دشت الفت برای بیان این احساسات به کار میرود. همچنین، شاعر به ناکامیها و خجلتهای ناشی از عشق و تلاش برای رهایی از دوگانگیهای زندگی نیز میپردازد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که با وجود همه مشکلات و دردها، عشق و محبت باید در زندگی جاری باشد و حتی در سختترین شرایط نیز امید وجود دارد.
برای رسیدن به اوج عظمت و بزرگی الهی (کبریا)، تنها راه از مسیر فروتنی و عجز میگذرد. اگر در این دنیا حتی بهاندازه سرِ مویی خود را بزرگ ببینی (تکبر کنی)، در آن مقام والا، کلاه افتخارت شکسته خواهد شد (فرومایگیات آشکار میشود).
در محفل ادب و محبت، جایی برای خودنمایی و شوخطبعی نیست. در آن مقام، نگاه عاشق مانند شبنم، با اشک فروتنی و خضوع، سر به مهر (فروتنی) مینهد و این فروتنی باعث سربلندی اوست.
به یاد محفل پرناز و زیبایی معشوق (خدا یا حقیقت)، تمام وجودم (اجزایم) سحرخیز و بیدار است. لبخند معشوق (لطف الهی) چنان دستگاه و تشکیلاتی گسترده دارد که تا بینهایت تأثیر میگذارد.
در دشت دوستی و محبت ساکن باش و در آنجا با آرامش به خواب ناز فرو رو. نگاه تو (چشم عاشق) چنان قدرتمند است که حتی مژگانت مانند گیاهان در دشت الفت به هم میپیوندند (یعنی همهچیز را به وحدت میرساند).
حتی خیال عالم نیستی (جهان عدم یا فنا) خود جهانی پرشکوه است. برای درک این عالم، باید گاهی از نقش پای خود (هستی مادی) فراتر رفت و به معرفتی بالاتر دست یافت.
چه خوش است محفل وفاداری که در آن، از شرم نومیدی، آه عاشق چنان قدرتی دارد که مانند شرری (جرقه) از سنگ سخت، پراکنده و تأثیرگذار میشود.
با تلاش دیگران، رهایی از آشوب دوگانگی (خود و غیر) دشوار است. من سر خود (نفسم) را در جیب فروتنی پنهان کردم و به آن مقام والا پناه بردم. مفهوم عرفانی: برای رسیدن به وحدت، باید از تکیه بر غیر (دیگران) دست کشید و با فروتنی به خدا پناه برد.
دل به دلیل ناتوانی و کمظرفیتی، نتوانست لباس آزادی (احرام آزادی) را بپوشد. شاید این جام دل (ظرف وجود) به سنگ برخورد کند و در آن مقام عذرخواهی کند.
در سرزمین هوس (جهان مادی)، یوسف آرزوها (حقیقت و کمال) گردآلود و ناپیداست. تنها با فرو رفتن در خود (چاه تأمل و خودشناسی) میتوان آن حقیقت را یافت.
از شدت فیض و رحمت الهی که از قلب عاشق میجوشد، حتی اگر تمام وجودت شب (تاریکی) شود، روزت (آیندهات) سیاه و ناامید نخواهد شد. مفهوم عرفانی: قلب عاشق با فیض الهی چنان روشن است که هیچ تاریکی نمیتواند آن را خاموش کند.
از روش و منش عاشقان، درس بینیازی و قناعت بیاموز. در آن مقام، هیچ رنگ و ریا (شکست رنگ) ارزشی ندارد و زیر کاه (ظاهر فریبنده) آبی (ارزشی) نیست.
ای بیدل، دل بیادعا و سادهام مرا گرفتار (زمینگیر) کرده است. در آن وادی عشق، حتی منزل و مقصد هم در برابر راه (سیر و سلوک) فرومیافتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل و جان سیرگاه یار خواه اینجا و خواه آنجا
من و بزمی که از خود می رود یاد نگاه آنجا
طلسمی بسته از هر سایه مژگان در اقلیمی
که چون دیوانه با زنجیر می گردد نگاه آنجا
زمین سبزه دشت محبت تازگی دارد
[...]
سر کویی که هرگز ره ندارد پادشاه آنجا
گدای بینوایی را که خواهد داد راه آنجا
کشد گر بی گناهان را نمی اندیشد از محشر
که داند نیست خوبان را عقابی زین گناه آنجا
چو سوی صید گه تازد به تیغش حاجتی نبود
[...]
در آن محفل که آسان ره ندارد پادشاه آنجا
گدایی همچو من مشکل تواند برد راه آنجا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.