در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟
برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست
غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست
فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را
عطاست ز ایزد و دانی که آن بزرگ عطاست
بگاه تنگدلی غمگسار پیرانست
گه فرا خروی باز مانع برناست
بلند نام تو ، ای روشن آفتاب خرد
چو آفتاب درخشان و چون خرد والاست
فروغ رای تو از نور جرم خورشیدست
خیال همت تو تاج تارک جوزاست
قضا بحسب دعای تو سوی خلق آید
مگر دعای تو اندازة نزول قضاست ؟
بژرف دریا مانی همی ، که بر جهلا
سیاست سخن تو سیاست دریاست
ز بیخ و شاخ بکندی ز بهر نصرة دین
هر آنچه بیخ ضلال و هر آنچه شاخ هواست
نه بر کشیدۀ جاه تو پست داند شد
نه اوفتادۀ زخم تو بر تواند خاست
تو مستجاب دعایی و هر که در ره تست
باعتقاد شناسم که مستجاب دعاست
اگر ببیخردی حاسدی سخن گوید
خرد پژوه شناسد که پایۀ تو کجاست
و گر کسی بسر خود شکر فرو ریزد
شگفت نیست که در هر سری دگر سوداست
سخن بدانش گویند ، پایگه گیرد
و گرنه طوطی و شارک چو آدمی گویاست
وگرچه جغد چو باز سپید صید کند
ز باز و جغد گه فال مرتبت پیداست
اگر بشکل و بصورت عدوت همچو تواست
ز روی عقل و بزرگی ز پایة تو جداست
بلی گیاه و زمرد برنگ یکدگرند
ولیک جنس ز مرد نه قدر جنس گیاست
یکی بتاج شهان در نشاندة شرفست
یکی بکام ستور اندرون ز بهر چراست
بزرگوارا ، ما نا طریق و سیرت من
نه بر مثال و طریق جماعت شعراست
ز بی فروغی بازار شعر خاطر من
از آنچه بود نیفزود وز فزوده نکاست
چو خواستار بود خاطرم سخن نارد
بدان مثال که خواننده در تواند خواست
همیشه تا بگرانی هوا نه جنس زمینست
همیشه تا بخفیفی زمین نه جنس هواست
بقات باد و مبادا جهان که بی تو بود
از آنکه سنت و دین را ببودن تو بقاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست
به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست
اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است
ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است
نداد داد مرا چون نداد گربه مرا
تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است
یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای
[...]
سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست
نسیم باد بکردار عنبر ساراست
سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید
خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست
بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است
[...]
بنظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
به هیچ وقت مرا نظم و نثر کم نشود
که نظم و نثرم در است و طبع من دریاست
به لطف آب روانست طبع من لیکن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.