عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده
بر جای خود چو بحری جوشان و ایستاده
از خاک در گذشته، افلاک در نوشته
یک باره روح گشته، تن را طلاق داده
چون عاشقان جانی،در حال زندگانی
هفتاد بار مرده، هشتاد بار زاده
آهنگ کار کرده، تن را حصار کرده
وین نفس خوار کرده، چون خاک اوفتاده
آفاق را سترده، انفس مگس شمرده
رخت از ازل ببرده، رخ در ابد نهاده
هر کثرتی که دیده، در سلک خود کشیده
از جملگان بریده، در وحدت ایستاده
چون لوح ساده کرده دل را ز جمله نقشی
پس نام او نوشته بر روی لوح ساده
خود را شمرده با او چون صفر در عددها
او را بدیدهٔ در خود چون می ز جام باده
دایم بسان پسته، خندان و دل شکسته
ز اسب وجود جسته، چون اوحدی پیاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و وضعیت عارف میپردازد. عارف باید مانند دریا باشد، دارای عمق و سکوت، در حالی که ظاهرش باز و گشوده است. او به طور همزمان در مرتبهای است که از زمین عبور کرده و به آسمانها رسیده و روحش از جسم رها شده است. زندگی او مانند زندگی عاشقان است که بارها مرده و دوباره زاده شدهاند. جسمش را کار کرده ولی نفسش را به خاک فرو افتاده است. او کثرتها را کنار زده و به وحدت رسیده، دلش را مانند لوحی ساده کرده و نام خداوند را بر آن نوشته است. او خود را در آینه خدا میبیند و مانند می در جام عشق است. در نهایت، او از دنیای وجود رها شده و به سیر و سلوک روحانی پرداخته است.
هوش مصنوعی: عارف باید مانند دریا باشد؛ با دل آرام و لبانی خاموش، اما در عین حال چهرهاش باید گشاده و شاداب باشد؛ همانند دریا که همیشه نیرومند و ایستاده است.
هوش مصنوعی: از خاکی که به وجود آمده، به آسمانها و عالم بالا راه پیدا کرده است. ناگهان روح به حالت تازهای درآمده و از جسم خود جدا شده است.
هوش مصنوعی: عاشقان مانند کسی هستند که در زندگی بارها و بارها تجربه مرگ و زندگی را دارند، گویی که در هر بار تجربه عشق، دوباره متولد میشوند و زندگی تازهای آغاز میکنند.
هوش مصنوعی: کار و تلاش انسان او را به زحمت واداشته و جسم او را تحت فشار قرار داده، در حالی که این نفسِ پرخودپسند او را از پا درآورده و به حالت ذلت و افتادگی رسانده است.
هوش مصنوعی: جهان را پاک و خالی کرده، و خود را به اندازهی یک مگس گرفته، از آغاز وجود رخت را برده و چهرهاش را در عالم جاودان گذاشته است.
هوش مصنوعی: هر جمعیتی که مشاهده میشود، در واقع از یک مجموعه خاص انتخاب شده و از سایرین جدا شده است و در نهایت در اصلِ وحدت قرار دارد.
هوش مصنوعی: دل را مانند یک لوح صاف و خالی میسازد و از هر گونه نقش و نگاری خالی میکند، سپس نام او را بر روی آن لوح مینویسد.
هوش مصنوعی: خودت را در کنار او مثل صفر در اعداد ببین. او را در وجود خود مشاهده کن، مانند اینکه می در جام باده دیده میشود.
هوش مصنوعی: همیشه مانند پستهای که خندان است، اما دلش شکسته، از اسب وجود پایین آمده و به مانند اوحدی پیاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده
هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده
هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته
هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده
گه راز منگشایی زان زلفکان بسته
[...]
سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده
جان را طلاق گفته دل را به باد داده
مردان راهبین را در گبرکی کشیده
رندان رهنشین را میخانه در گشاده
با گوشهای نشسته دست از جهان بشسته
[...]
در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده؟
بر تخت شه کی باشد جز شاه و شاهزاده؟
کرده به دست اشارت کز من بگو چه خواهی؟
مخمور می چه خواهد جز نقل و جام و باده؟
نقلی ز دل معلق جامی ز نور مطلق
[...]
عید آمد ای نگارین بردار جام باده
وز بند غم برون شو تا دل شود گشاده
عهد صبوح نو کن جام می کهن ده
کم کن به عیش شیرین، تلخی جام باده
گوئی شبی ببینم من شادمان نشسته
[...]
ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده
من در میانه پیری دین را به باد داده
مجلس میان بستان گل با صبا به بازی
نرگس به ناز خفته، سرو سهی ستاده
خوبان به باده خوردن، من جرعه نوش مجلس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.