|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنجی است که شاعر به خاطر جدایی از محبوبش متحمل میشود. او بیان میکند که زندگیاش بدون معشوق meaningless و دردناک است و هر روز این غم بیشتر میشود. شاعر از هجران یاد میکند و میگوید که این جدایی به او رنج میدهد و حتی اگر بخواهد به همدیگر نزدیک شود، به خاطر عشقش این درد غیرقابل اجتناب است. در نهایت، شاعر از عذابهای ناشی از عشق صحبت میکند و میپرسد آیا به خاطر این عشق و رنجش، گناهی بر او وارد است؟
هوش مصنوعی: زندگی من بدون تو پر از درد و رنج میشود و اگر این زندگی بدون تو ادامه پیدا کند، شاید بهتر باشد که وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: دل من فقط باید با درد تو پر شود، از این که کسی را نمیتوان پیدا کرد که با او راحت باشد، شگفتزدهام.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل دارم هرگز کم نشود، به لطف خداوند هر روز بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: به واسطهٔ جدایی از من، به من بازگرداندی که همیشه مرا در درد و رنجی نگهداری.
هوش مصنوعی: اگر به خودم بربخورد که من همنوا با تو هستم، به خاطر این ادعایم چه بخشی از عذاب به من میرسد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا وصفش به گفتن هم نشاید
که پس پیرامنش چیزی بباید
مهی ، کندر سمرقند از لب او
نبات مصر را جان می فزاید
اگر طوطی طبع جان فزاید
بشاخ شکر نابش گراید
بشولد مر طبق را بر طریقی
[...]
خر خمخانه را جودان بماندست
وگر ماندست جو کو تا بخاید
بسنگ هجو من دندان شکستست
که بی بیطار بیخش برنیاید
سرش از سهمناکی شد بانسان
[...]
ز هجران تو جانم میبرآید
بکن رحمی مکن کاخر نشاید
فروشد روزم از غم چند گویی
که میکن حیلهای تا شب چه زاید
سیهرویی من چون آفتابست
[...]
دلی ده کاو یقینت را بشاید
زبانی کافرینت را سراید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.