گنجور

 
اهلی شیرازی

بدو نیک و شاه و گدای و ملک

همه بندگانند بیگانه کیست

یکی را جهان میدهی سر بسر

یکی را جوی نیست چندانکه زیست

یک قاف تا قاف خوان می کشد

یکی بهر یک لقمه نان خون گریست

چو قسمت بوفق عدالت بود

نمیدانم افراط و تفریط چیست