گنجور

 
اهلی شیرازی

چه اختیار کسی را ز عاشقان گر یار

یکی بلطف بخواند و یکی ز چشم انداخت

ببزم شاه دو عودست و هر دو دارد دوست

یکی بسوخت در آتش یکی بلطف نواخت