هرکس که چشم مست تو نظاره میکند
مژگان به صد سنان جگرش پاره میکند
جایی که صدهزار سر افتاده هر طرف
در آن میان که زخم مرا چاره میکند؟
رحمی بکن به مردم عالم که هرکه هست
فریاد از آن دو نرگس خونخواره میکند
تا ننگرند روی تو چاووش غیرتت
خلق از وجود در عدم آواره میکند
من خود ننالم از تو به جور و جفا ولی
داد از ستم که بخت ستمکاره میکند
شیرین برفت از نظر و کوهکن هنوز
چون صورت ایستاده و نظاره میکند
اهلی که پارهپاره دل از خویش میبرید
این بار ترک خویش به یکباره میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نظاره بین که عاشق بیچاره میکند
جان داده همچو صورت و نظاره میکند
گر من جگر کباب شدم این نه از من است
آن چشم مست بین که جگر پاره میکند
حیران آن لبم که مرا کشت و زنده کرد
[...]
این دل که دوستی به تو خون خواره میکند
خصمی به خود نه ، با من بیچاره میکند
بد خوییت به آخر دیدن گذاشته است
حالا نظر به خوبی رخساره میکند
این صید بی ملاحظه غافل از کمند
[...]
با طفل آنچه جنبش گهواره میکند
بیطاقتی به این دل آواره میکند
ای عشق غافلی که جدا از حضور تو
آسودگی چه با من بیچاره میکند
از زخم خار نیست غمی تازه روی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.