خلق از سگت نه از بد دشمن فغان کنند
دشمن چه سگ بود گله از دوستان کنند
ز نار عشق رشته جان شد مرا چو شمع
بر خود نبسته ام که مرا منع از آن کنند
دانم یقین نه مستی و از عشوه آندو چشم
ترسم که با یقین خودم بد گمان کنند
خوبان بروی ما نگشایند در مگر
روزی که نوبهار جوانی خزان کنند
مرغ دل از بتان نبرد ره بزیرکی
کاین قوم صید دل نه به تیر و کمان کنند
اهلی ز وصف آن شکرین لب غریب نیست
گر طوطیان حدیث تو ورد زبان کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عاشقانه میپردازد. شاعر از دشواریها و تلخیهای عشق صحبت میکند و بیان میکند که از نگران بودن نسبت به دوستانش رنج میبرد. او به شمعی تشبیه شده که از عشق میسوزد و بیان میکند که با وجود آگاهی از واقعیت، ترس دارد که دیگران او را بد بفهمند. همچنین به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و اشاره شده که تنها در روزهای خاصی، زیباییها خود را نشان میدهند. شاعر در نهایت به ناتوانی دل در مقابل جذابیت معشوق اشاره میکند و تلخیهای عشق را از زبان طوطیانی که نام معشوق را بر زبان میرانند، بیان میکند.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر رفتار بد تو مانند دشمنان ناراحت میشوند، اما دشمنی که به تو آسیب میزند، چه دردی دارد؟ اینجاست که از دوستان شکایت میکنند.
هوش مصنوعی: از عشق آتشین، جانم به شدت متاثر شده است. مانند شمعی هستم که خودم را بسته نگه نداشتهام و هیچ چیزی نمیتواند مانع از ابراز احساساتم شود.
هوش مصنوعی: من میدانم که این حالت ناشی از مستی نیست و به خاطر جذابیت آن دو نفر است. اما میترسم که با یقین خودم، دیگران فکر کنند که من بدبین هستم.
هوش مصنوعی: زیبا روها به ما اجازه نمیدهند که به دلشان راه پیدا کنیم، مگر زمانی که بهاری جوانی بیفتد و زیباییها به سراغمان بیایند.
هوش مصنوعی: دل پرندهای که به زیباییها علاقمند است، به زیرکی نمیتواند از دست این مردم فرار کند؛ چرا که آنها قلبها را با تیر و کمان شکار نمیکنند، بلکه به شیوهای نرم و فریبنده دلها را به نفع خود به دام میزنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی نمیتواند زیبایی و شیرینی سخن آن شخص را به خوبی توصیف کند. حتی اگر پرندههای صحبتهای شیرین او را نقل کنند، باز هم نمیتوانند حق آن را ادا کنند، زیرا زیبایی و جذابیت لبهای او آنچنان است که فراتر از توصیفهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟
گفتا به چشم هر چه تو گویی چُنان کنند
گفتم خَراجِ مصر طلب میکند لبت
گفتا در این معامله کمتر زیان کنند
گفتم به نقطهٔ دهنت خود که بُرد راه؟
[...]
رندان که عزم سیر به کوی مغان کنند
دین بهر می و چو مغبچه جوید چنان کنند
ایمان چو باختند به زنار زلف او
آنگه سبک نشاط به رطل گران کنند
سرخوش چو بهر عیش کله گوشه بشکنند
[...]
گفتم کیم به طلعت تو شادمان کنند؟
گفت آن زمان که وقت شود فکر آن کنند
گفتم که چیست سرّ نهان بودن شما؟
گفت این حکایتی است که با نکتهدان کنند
گفتم که جان دهند و رضای شما خرند
[...]
تا بو مگر به سنگدلی مهربان کنند
سنگین دلت که سنگ به سنگ امتحان کنند
خواهم ز مردمی به در آیم به جلد سگ
وانگه در آستان توام پاسبان کنند
غیر و رقیب و مدعی آنگه به اتفاق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.