همی بداد زر و گنج سیم وی بخرید
که سیم ساده گران بود و زر ناب ارزان
بسان روح روانش کشید اندر بر
ز ملک روم شد اندر صف حجاز روان
نخست خواست که آهن دلی کند لیکن
بکوفت با زر، آن، سیم ساده بر سندان
ز بیم آنکه ملامت همی کنند قریش
ورا بخویش پسر خواند و برد در ایوان
بخلوت اندر زن گشت و برملا فرزند
که زشتکاره ندارد حذر ز طعن کسان
چو عبد شمس ز دنیا برفت آن مدبر
چو بوم شوم ز ویران بماند در بستان
شریک قسمت اولاد وی شد اندر ارث
که همچنو همه بودند ز ادعیا اخوان
ز خویش جعل نکردم من این که بن میثم
بشرح نهج بلاغت همی کند تبیان
کتابتی که رقم کرده است شیر خدای
ابر معاویه کای زشت ابله نادان
طلیق نی چو مهاجر کحیق نی چو لصیق
بخیره خود را از مردم قریش مخوان
ز پای تا سر اگر خوانده ای و آگاهی
ز من نجوئی دیگر در این سخن برهان
از او بزاد مر، آن حرب نابکار پلید
وزان بزاد مر، آن زشتکار بوسفیان
یکی زنی را آورد در سرای که بود
ز صلب عتبه شومش نژاد و نام و نشان
بنام هند و ز فرط شبق دو صدرایت
بداشت نصب همی در برون شادروان
حمامه مادر وی صد هزار رایت داشت
به آشکار فزون زانچه داشت در پنهان
نه هیچ لنگر در وی بقعر آب رسید
نه هیچ کشتی آمد غریق در طوفان
شنیده ام سخنی نی بطنز بلکه شده است
درون نامه پیران باستان عنوان
که شد جوانی روزی بکار مزدوری
بکاخ هندو بشد هند شیفته بجوان
مر آن جوان را صباح نام بود و ببرد
صباحتش ز دل وی شکیب و تاب و توان
بکوه اجیاد اندر همی شدی شب و روز
که دست در کمر آرد بدان بت خندان
فکند در عوض صخر صخره در بن چاه
نهاد از قبل فخر حلقه بر حمدان
چکاند قطران اندر تنور و در برابر آن
ز لیف هند جلب دوخت جامه قطران
پس از زمانی از ثقبه اسافل وی
در آن معاویه چون عاویات گشت عیان
وگر بخواهی این داستان کنی ثابت
یکی نظاره درافکن بنامه حسان
زمخشری بکتابش رقم نموده چنین
وگر ابوالفرج اندر ورق نوشته چنان
که چارتن پدرستی مرآن معاویه را
ز راستی بجز آن قلتبان ابوسفیان
مسافربن ابی عمر و دویمین صباح
که نام بردم و گفتم چه کرد و در چه مکان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف شخصیت معاویه و خانوادهاش میپردازد. شاعر از قناعت و تلاش برای به دست آوردن ثروت صحبت میکند و به خصوص به زر و سیم اشاره میکند که به صورت نمادین به روح و روان انسان مرتبط است. او به زندگی و رفتار معاویه و ادعای پدرانش میپردازد و نسبت به ناپاکیهای اخلاقی آنها انتقاد میکند. در این زمینه، از داستانهایی مثل کار جوانی به نام صباح و ارتباطش با هند و دختر هند هم یاد میشود. شاعر همچنین به ارتباطات خانوادگی و نقش پدران معاویه در شکلگیری شخصیت او اشاره میکند و به فساد و فریبکاری در میان آنها انتقاد میکند.
هوش مصنوعی: او با طلا و گنجی که داشت، به دیگری داد و در عوض، به خاطر اینکه نقره ساده ارزش بیشتری داشت، به اندازه طلا و نقره کمی بیشتر پرداخت کرد.
هوش مصنوعی: او مانند روحی به سرعت از سرزمین روم حرکت کرد و به سرزمین حجاز رفت.
هوش مصنوعی: ابتدا تصمیم گرفت که دلش را آهنین کند، اما با زدن به زر، آن سیم ساده را بر روی سندان قرار داد.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از اینکه قریش او را سرزنش کنند، او را به فرزندخواندگی پذیرفت و به مکان بزرگی برد.
هوش مصنوعی: در خلوت، فرزند زشتکاری خود را نمایان کرد و نشان داد که از نیش زبان دیگران هراسی ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که بنده خورشید از این دنیا رفت، آن تدبیرکننده همچون جغد از ویرانی باقی مانده و در باغی تنها ماند.
هوش مصنوعی: در این بیت به این مطلب اشاره شده است که فرزندان در میراث شریک میشوند، زیرا همگی از خانواده و نسل یکسانی هستند.
هوش مصنوعی: من از خودم چیزی نساختم، بلکه آنچه از تمایزهای نهج البلاغه میگویم، تفسیری است که میثم به روشنی ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: نوشتهای که توسط شیر خدا، علی بن ابیطالب، ثبت شده است، تو را خطاب قرار میدهد ای شخص بدسیرت و نادان.
هوش مصنوعی: چون نی در حال کوچ است، خود را با دیگران مقایسه نکن و خودت را از مردم قریش جدا ندان.
هوش مصنوعی: اگر از من چیزی یاد کردهای و به خوبی مرا میشناسی، دیگر نیازی نیست در این باره توضیح بیشتری بدهم.
هوش مصنوعی: از او فرزندانی به دنیا آمد که از ظلم و بیعدالتی بهوجود آمدهاند و همچنین فرزندانی زشتکار و ناپاک.
هوش مصنوعی: یک نفر زنی را به خانهای آورد که نسب او به عتبه و خانوادهای ناپاک برمیگشت و مشخصات و شهرت خوبی نداشت.
هوش مصنوعی: با نام هند و به خاطر زیبایی دو چهرهی نیکو، بر بقیهی نیکوکاران در بیرون از محفل جمع شدند و خوشحال بودند.
هوش مصنوعی: مادر او برای آرامش و حفاظتش، هزاران پرچم و نشانه داشت که در دید همه بود؛ اما آنچه در دل و پنهانش داشتم، بسیار بیشتر از آن بود.
هوش مصنوعی: هیچ لنگری به کف آب نرسید و هیچ کشتی نیز در میانه طوفان غرق نشد.
هوش مصنوعی: شنیدهام که مطلبی نه به شوخی، بلکه در نامههای قدیمی حکیمان و دانشمندان به طور جدی بیان شده است.
هوش مصنوعی: روزی جوانی به کارگری مشغول شد و در کاخی متعلق به هندیها زندگی میکرد. در آنجا، جوان به زیبایی و جذابیت هند شیفته و دلبسته شد.
هوش مصنوعی: آن جوان را نامی به نام صباح بود و زیبایی او شکیبایی و تاب و توان را از دلش ربود.
هوش مصنوعی: در کوه اجیاد، شب و روز به دنبال هم میرفتند و آنجا شخصی با دست بر کمر، در کنار مجسمهای خندان ایستاده بود.
هوش مصنوعی: در عوض زحماتی که کشیده، سنگی بزرگ در عمق چاه قرار داده و از پیش، حلقهای برای افتخار در حمدان گذاشته است.
هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی قطران را در تنور میریزد و در مقابل آن، با استفاده از برگهای گیاه هند جلب، لباسهایی از قطران میدوزد.
هوش مصنوعی: پس از مدتی، او به پایینترین نقطهها رسید و در آن زمان مانند معاویه، به وضوح مشخص شد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی این داستان را نقل کنی، باید یک نگاه بر نام حسان بیندازی.
هوش مصنوعی: زمخشری در کتابش اینگونه نوشته است و اگر ابوالفرج هم در صفحهای چنین چیزی نوشته باشد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که پدر معاویه (ابوسفیان) به هیچ عنوان از راستگویی و صداقت پیروی نکرده و تنها به خاطر نفوذ و قدرتش شناخته شده است. به عبارتی، او از کلمات و رفتارهای نادرست در سیاست استفاده کرده و به همین دلیل نمیتوان او را فردی معتبر و راستگو دانست.
هوش مصنوعی: مسافر بن ابی عمر در صبح دوم به یاد من آمد و به یاد آوردم که چه کاری انجام داد و در کجا این کار را کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.