وقت خروش خروس و بانک مؤذن
چون صف سیاره شد درون مواطن
گفتی سالار مور گفته به موران
ایتهاالنمل ادخلوا بمساکن
گشت بگاه سپیده دم شد شب تاریک
پیری تیره رخ و سپیدمحاسن
دمبدم آن سنبلش سپید همی شد
تا همه تن شد سپید ظاهر و بین
یا چو یکی زنگیئی بداغ برص زاد
گشته و بیجان در این بلیله مزمن
یا که ز ابروی نازنین صنمان شست
وسمه که صابون زند بچهره مزین
دیدم چون کاروان کواکب گردون
بر زبر بختیان نهاده ظعاین
در دل زرین کژابه سیمین ترکان
گشته بشوخی و چابکی متمکن
لختی در گردشند و لختی ثابت
گاهی درجنبشند و گاهی ساکن
گشته بر این کاروان محیط یکی بحر
موج زن آنسان کز آن عبور نه ممکن
خیره در این آب کاروان بشب تار
رانده ظعاین همی بجای سفاین
غرقه شده بختیان و پرده گیانش
شسته ز رخ نقش پرده متلون
شد چو در آن آب غرق قافله شب
شور در افتاد در قراء مداین
گفتند این کاروان که راه نداند
کی شود اندر خلاص جان متمکن
ای عجب این کز ستاره راه شناسد
خلق و نیارد ستاره ره به قرائن
قصه طوفان چرخ و غرق کواکب
بود چو با نوبت سپیده مقارن
بخیه ز تار سپید و سوزن زر زد
برد من ساکنان خاک مؤذن
نوش و خور از مردمان همه ببریدند
راحت و نعمت ز خلق شد متباین
گردون بنمود با سوا کن گیتی
آنچه به گردون رسید ز اهل سوا کن
مؤذن نز رأی خود دهان کسان بست
بلکه بفرمان کردگار مهیمن
حکم خدا گرچه در نظر بود سخت
لیک بود از پس اطاعت هین
ماه مبارک بود چو شیری غژمان
کامده در بیشه زمین شده ساکن
کرده ز فولاد آبداده مخالب
کرده ز پیکان زهر داده برائن
گر بثنایای کوه پنجه گشاید
خرد کند چو استخوان بطواحن
روز بگردد همی بگرد در و بام
شب شود اندر کنام خود متوطن
هیچ کس از بیم وی خورش نتواند
بل نتواند برون شدن ز مواطن
تا چو شب آید خورند و نوش نمایند
ظاهرشان شاد و خوش زیند بباطن
چون دل میر است ماه روزه که بخشد
خواری بر مشرک و ثواب بمؤمن
نقمت و زجر است بهر کافر مشرک
نعمت و اجر است بهر مؤمن موقن
بسته کند راه رزق هر متزاهد
باز کند باب رزق هر متدین
اهل برون را تبه کناد بظاهر
مرد درون را صفا دهاد بباطن
میر از این کارها فراوان دارد
از قبل امتحان منکر و مذعن
زر طلا را همی گدازد ازیراک
بسترد از وی غبار و غش معادن
سندان کوبد بسیم و زر که گیرد
نقش توازن پس همی نهند بخزائن
اینهمه دارد ولیک گوش ندارد
بر سخن مفسد و حدیث مفتن
راز زمین و آسمان بداند از این ره
گوش ندارد بهر منجم و کاهن
نیست چنو داور تمام محامد
کیست چو وی جامع جمیع محاسن
نقص در اونی جز اینکه خازن بارش
تا به ابد رزق خلق را شده ضامن
و این هم باشد گناه دست و دل او
جرم ندارد در این معامله خازن
فخر دول ای وزیر عالم عادل
صدر اجل ای امیر منعم محسن
ای توبه آداب عقل و شرع مؤدب
ای تو بقانون عدل و داد مقنن
ای بقضا هیبت تو بوده معاضد
ای بقدر فکرت تو گشته معاون
رای تو تقدیر کار و بار قضا کرد
زین ره گفتند المقدر کاین
سجده بخاک تو برده خلق دو گیتی
الا ابلیس و هوکان من الجن
فضل تو داری نه بختیار بنی طی
عدل تو داری نه شهریار مداین
در نسب اندرتر است سود دو مفخر
نه رؤسای بنی تمیم و هوازن
نیست یکی چون تو میر بخرد دانا
نیست یکی چون تو مرد ماهر متقن
گر نه زلال کف تو بود در این جوی
آب رخ فضل وجود بودی آسن
ورنه پی بوسه دو دست تو بودی
رخ ننمود ایچ سیم و زر ز معادن
پرتو مهرت اگر ببادیه تابد
مر بدوی را همی کند متمدن
چرخ نبودی مصون ز فتنه انجم
گر نشدی آفتاب عدل تو صائن
این رهی از بیم لشکر غم و اندوه
گشته بحصن ولای تو متحصن
آمده اندر بسایه تو ازیراک
احمی باشی تو از مجیر ظعاین
رایت حمد تراست ناصب و رافع
آیت شکر تراست مظهر و معلن
در بروی تو ساجد و متذکر
بر در کوی تو خاضع و متحنن
جان طلبی هان بخواه حاضر و موجود
دل طلبی هین بگیر ظاهر و باطن
زشت بدم نزد بندگان تو اما
پست بدم پیش آستان تو لیکن
گشتم از اقبال تو به مهر برابر
هستم از الطاف تو به چرخ موازن
نیست چو من در مدیحه شاعر ماجد
نیست چو من در لطیفه ها جی و ماجن
بدر نباشد چو من به خطه جاجرم
سیف نه چون من به عرصه سپرائن
منت یزدان که بر در تو شدستم
سبعه سیاره را ستاره ثامن
ثامنهم کلبهم منم که بکویت
آمده در جرک کهفیان شده ساکن
تا کف راد تو بوستان مکارم
تا رخ ماه تو آسمان میامن
دنیا از طالعت چو وادی ایمن
گیتی در سایه ات چو بلده آمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از مولاناست که به توصیف زیباییهای بامداد و پدیدههای طبیعی و اجتماعی میپردازد. در ابتدای متن به ظهور صبح و خواب آلودگی شب اشاره میشود و سپس به کاروانی که در آسمان حرکت میکند و با واقعیتهای زمینی مقایسه میشود، پرداخته میشود. مولانا نشان میدهد که تقدیر و سرنوشت انسانها با افعال و تصمیمات خودشان شکل میگیرد و در نهایت بر لزوم داشتن ایمان و اعتماد به خدا تأکید میکند. او همچنین از قدرت قضا و قدر الهی و نقشی که افراد در جامعه دارند سخن میگوید و به ضرورت تقوا و عدل اشاره میکند. با هنرمندی و شاعرانه بودن، مقدمهای از معانی عمیق زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زمانی که خروس بانگ میزند و مؤذن اذان میگوید، همه جا پر از نشاط و شور و حال میشود و مانند صف ستارهها در آسمان، زندگی در جریان است.
هوش مصنوعی: به مورچگان گفتی: اینجا بشتابید و در لانههای خود وارد شوید.
هوش مصنوعی: صبح فرا رسیده است و شب تاریک به پایان رسیده. حالا پیری با چهرهای تیره و ریشی سفید به نمایش درآمده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه موهای سپیدش بیشتر میشود و در نتیجه تمام تن او نیز به رنگ سپید در میآید و ظاهرش تغییر میکند.
هوش مصنوعی: شاید مانند یک سیاهپوست که به دلیل بیماری دچار ناتوانی و ضعف شده و در این درد و رنج مزمن به سر میبرد، احساس یأس و ناامیدی کنی.
هوش مصنوعی: یا اینکه از ابروی دلربای محبوب، خطی زیبا به وجود آمده که مانند صابون، چهره را درخشان و زیبا میکند.
هوش مصنوعی: دیدم که مانند کاروانی از ستارهها، بر بالای سر بختنشینان نشستهاند و حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: در دل زرین، که همواره زیبایی و جذابیت را نشان میدهد، ناز و ظرافت زنان ترک با شوخی و چابکی خاصی همراه است.
هوش مصنوعی: آنها گاهی در حال حرکت هستند و گاهی درجا ایستادهاند؛ بعضی اوقات در حال گردشاند و بعضی مواقع ثابت میمانند.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از این است که بر روی کاروانی، یک دریای بزرگ وجود دارد که امواجی بلند و متلاطم دارد، بهگونهای که عبور از آن غیرممکن به نظر میرسد. به نوعی، این تصویر به چالشها و دشواریهایی اشاره دارد که راهیابی به سوی مقصد را سخت میکند.
هوش مصنوعی: نگاهی به این آب میکنم و کاروانی را میبینم که در تاریکی شب رفته و مسافران آن بهجای کشتیها در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: بختها در درد و رنج غرق شدهاند و پردههای زندگی آنها از روی زیبایی و طراوت، رنگ و نقش خود را از دست دادهاند.
هوش مصنوعی: وقتی قافله شب در آب غرق شد، شور و هیجانی در شهرها و مناطق به وجود آمد.
هوش مصنوعی: گفتند این کاروانی که راه را نمیشناسد، چه زمانی میتواند جان متمکنی را نجات دهد؟
هوش مصنوعی: عجیب است که مردم از ستارهها مسیر خود را تشخیص میدهند، اما ستارهها نمیتوانند با نشانهها به خودشان راه را نشان دهند.
هوش مصنوعی: بازی تقدیر و سرنوشت بر انسان حکایت از طوفانی دارد که ستارهها را غرق میکند، زمانی که صبح بیدار میشود و به نوبت خودش میرسد.
هوش مصنوعی: با نخ سفید و سوزن طلایی دوختنی انجام داد و من را به ساکنان زمین خبر داد.
هوش مصنوعی: مردم از همدیگر لذت و آسودگی را میزدایند و نعمتها از دست مردم دور میشود، به طوری که زندگی به گونهای تغییر میکند که با یکدیگر متفاوت میشوند.
هوش مصنوعی: آسمان با نشانههایی که دارد، دنیا را به ما نشان میدهد. آنچه را که به آسمان رسیده، از میان کسانی که در دنیا هستند، انتخاب کن.
هوش مصنوعی: مؤذن نظر خود را کنار گذاشت و دهان دیگران را بست، زیرا او به فرمان پروردگار توانای خود عمل کرد.
هوش مصنوعی: اگرچه به نظر میرسد که دستورات خداوند سخت و دشوار هستند، اما باید بدانیم که این دشواریها نتیجه تبعیت از او است و در پی آن خیر و نیکی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ماه مبارک همچون شیری که در جنگل آرام نشسته و قدرت و عظمت خود را نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: بر این اساس، میتوان گفت که شخصی با قدرت و استحکام، به مانند فولاد تقویت شده است و از خطراتی که اطرافش را تهدید میکند، به طور مؤثری محافظت میکند. او به شدت و با دقت به دشمنان پاسخ میدهد و از صفات مثبت خود برای مقابله با مشکلات استفاده میکند.
هوش مصنوعی: اگر دستان کوه به حرکت درآید، همچون استخوانی در دست یک کودک خرد میشود.
هوش مصنوعی: روز به دور خود میچرخد و شب میآید تا در سایه خود آرام گیرد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به خاطر ترس او، در زندگیاش راحتی و آرامش داشته باشد و همچنین نمیتواند از مکانهایی که در آن زندگی میکند، خارج شود.
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا میرسد، از زندگی لذت میبرند و خوشحال به نظر میرسند، اما در درون ممکن است حال و هوای دیگری داشته باشند.
هوش مصنوعی: دل انسان مانند ماهی است که در روزهای روشن، نیکی و خوبی را به مؤمنان عطا میکند و در عین حال، به کافران و مشرکان خاری میزند.
هوش مصنوعی: بهره وری از دنیا برای کافر و مشرک عذاب و سختی است، اما برای مؤمن و با ایمان پاداش و نعمت است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دنیا کنارهگیری کند، ممکن است در مسیر کسب روزی خود به مشکل بر بخورد، اما کسی که به اصول دینی پایبند است، راههای روزی بر او گشوده خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسانی که در بیرون از خود را نشان میدهند، معمولاً باطن آنها آتشین و فناپذیر است. در عوض، افرادی که در درون خود را تزکیه کرده و صفا دارند، در عمق وجودشان آرامش و پاکی را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: این شخص تجربههای زیادی دارد و از گذشته در مورد مسائل مختلف، هم انکار و هم تأیید را امتحان کرده است.
هوش مصنوعی: زر را هنگامی که در آتش قرار میدهند و ذوب میکنند، غبار و آلودگیهای آن پاک میشود و خالص میگردد.
هوش مصنوعی: سندان زیر ضربهها قرار میگیرد تا فلز برای ساختن اشیاء زیبا و گرانبها به کار رود و در نهایت این اشیاء را در خزانهها نگهداری میکنند.
هوش مصنوعی: این فرد دارای ویژگیها و منابع زیادی است، اما به حرفهای نابخردانه و داستانهای فریبنده توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان را رازهایی وجود دارد که فقط خداوند میداند و نه منجم و نه کاهن از آن مطلع نیستند.
هوش مصنوعی: هیچ قاضیای وجود ندارد که تمام ویژگیهای خوب و شایستگیها را یکجا داشته باشد؛ او که همهی خوبیها را در خود جمع کرده است.
هوش مصنوعی: نقصی در وجود او وجود ندارد، زیرا او مانند خازنی است که دائماً تأمینکنندهی روزی و نیازهای خلق است.
هوش مصنوعی: این اشعار به این اشاره دارد که اگرچه دست و دل او در این موضوع به نوعی گناهی دارند، اما در این معامله، خازن یا نگهبان، هیچ تقصیری ندارد. به عبارتی دیگر، او مسئولیتی در این مسئله ندارد و این گناه از او نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش از یک وزیر و امیر عالم اشاره دارد که به عنوان فردی عادل و نیکوکار شناخته میشود. او منشا افتخار و پاداش برای دولتمردی است که عدالت را به خوبی اجرا میکند و به دیگران کمک مینماید. در واقع، این توصیف، احترام و ارادت به شخصیتهایی است که در راس حکومت قرار دارند و وظایف خود را به درستی انجام میدهند.
هوش مصنوعی: ای توبه، تو آداب عقل و قوانین شرعی را رعایت میکنی. تو بر طبق قانون عدالت و انصاف تنظیم شدهای.
هوش مصنوعی: ای سرنوشت، بزرگی و عظمت تو همواره پشتیبان من بوده است و به اندازهٔ اندیشهام، یاریگر من شدهای.
هوش مصنوعی: تقدیر تو سرنوشت کارهایت را مشخص کرده است و به همین دلیل گفتهاند که مقدر همانگونه است که قرار داده شده.
هوش مصنوعی: مردم دو جهان سر بر خاک تو گذاشتهاند، جز ابلیس و هریک از جن که نپذیرفتند.
هوش مصنوعی: حسن و لطف تو بیشتر از خوشبختی بنیطی است و برابری و عدالت تو از قدر و مقام شهریار مداین بالاتر است.
هوش مصنوعی: دو شخص بزرگ و محترم در اینجا وجود دارند که از دیدگاه خانوادگی و نسب به دیگران برتری دارند و این برتری ربطی به بزرگان قبایل بنی تمیم و هوازن ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس به مانند تو، که فرماندهای با دانش و خرد است، وجود ندارد و هیچ کس به اندازه تو که مردی حرفهای و ماهر باشد، نیست.
هوش مصنوعی: اگر نه به واسطه زلال و پاکی دست تو این آب روان است، وجود آن نعمت و فضل بزرگ نیز در اینجا حاضر بود.
هوش مصنوعی: اگر نبود عشق و محبت، من تنها به خاطر بوسهٔ دستان تو، خود را به زحمت نمیانداختم. زیبایی تو بینیاز از طلا و نقره است، که خصوصیاتی از معادن دارد.
هوش مصنوعی: اگر نور محبت تو در دشت و بیابان بتابد، حتی فردی دور افتاده و بیتمدن هم تحت تأثیر آن قرار میگیرد و متمدن میشود.
هوش مصنوعی: اگر چرخ و فلک و کهکشانها درگیر فتنهها نبودهاند و تو هم مانند آفتاب عدالت نمیدرخشیدی، مصون و محفوظ نمیماندی.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از احساسات خود میگوید و بیان میکند که در مسیر زندگی، به دلیل ترس از مشکلات و اندوهها، به دژ و پناهگاه عشق و محبت تو پناه آورده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که شخصی به دنبال خوب بودن و به دست آوردن فضایل در زندگیاش است و میخواهد راهی را برود که او را به خودشناسی و کمال نزدیکتر کند. در واقع، اشاره به تلاش برای رشد و پیشرفت روحی و اخلاقی دارد.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو بهطور کامل به ناصب (بالا بردن و قرار دادن) و رافع (بردن و از میان بردن) تعلق دارد، و شکرگزاری نسبت به تو بهطور کامل به مظهر و اعلامکنندهی آن مربوط میشود.
هوش مصنوعی: در برابر تو، افرادی با خضوع و تذکر به درگاهتو حضور دارند و در کوی تو با فروتنی و نرمخویی ایستادهاند.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جان و وجودی هستی، باید با دل و احساس خود در این مسیر قدم برداری. به آنچه که در ظاهر و باطن وجود دارد، توجه کن و آن را بپذیر.
هوش مصنوعی: من از زشتیها و پلیدیها نزد بندگانت بدی نکردم، اما در برابر درگاه تو خود را حقیر و پست میدانم.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشبختی و بخت یاری تو، به محبت تو به اندازهای درخشان هستم که با نعمتهای تو، بر زمین و آسمان همتراز هستم.
هوش مصنوعی: در بازگویی شعر میتوان گفت: هیچکس مانند من در بارهی ستایشها و مدحها وجود ندارد و هیچ کسی در لطافت و ظرافت مثل من نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که در منطقه جاجرم کسی مثل او وجود ندارد. او خود را برتر از دیگران میداند، به ویژه در میدان نبرد، جایی که به دلاوری و شجاعت اشاره میکند. او به نوعی از خود میگوید که دیگران نمیتوانند به پای او برسند.
هوش مصنوعی: شکر و سپاس خدا را که به درگاه تو ایستادهام و هفت سیاره را ستارهای از آن تو میدانم.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن گروهی از جوانان است که در غاری پناه گرفتهاند و یکی از آنها به عنوان نگهبان یا محافظ آنها مشخص شده است. در واقع، اشاره به این دارد که او در کنار دیگران به سر میبرد و در این مکان حفاظت شده ساکن شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دست تو در باغ خوبیهاست، چهرهات چون ماه در آسمان میتابد.
هوش مصنوعی: دنیا از چهره تو مانند وادی ایمن است و در سایه تو، این جهان مانند شهری امن و آرام به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خود غم دندان به که توانم گفتن؟
زرین گشتم برون سیمین دندان
سوسن داری شکفته برمه روشن
بر مه روشن شکفته داری سوسن
ماهی گر ماه درقه دارد و شمشیر
سروی گر سرو درع پوشد و جوشن
سوزن سیمین شده ست و سوزن زرین
[...]
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن
خسته ازانم که شست سال فزون است
تا به شبانروزها همی بروم من
ای به شبان خفته ظن مبر که بیاسود
[...]
سرو قبا پوش من قباش بگردان
ای شده اسرار غیب پیش تو روشن
باز ز سیصد بگیر شست و نگه دار
تا شودت نام آن نگار معین
از تو کجا چاک نیست سینه به ناخن
تا بنویسم بحشر شرح تغابن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.