خدایگانا بر بنده بندگیت چنانک
نماز و روزه بود بر جهانیان فرض است
و لیک عرض کنم حال خود که نزد صدور
گشایش غم ارباب حاجت از عرض است
معلّق است دلم در کشاکش غم وام
چنانک گویی بین السماء والارض است
به حالتی برسیدم که تا به آب سبوی
هر آنچ وجه معاش من است از قرض است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات و مشکلات خود در قالب بندگی و مشکلات مالی اشاره میکند. او بیان میکند که نماز و روزه بر همه مردم واجب است، اما خود او در حالتی سخت و مشوش است و دلش در کشاکش غم وام و بدهی قرار دارد. او به نوعی در میانه دو جهان، یعنی در بین زمین و آسمان، معلق است و تلاش میکند تا به آب و نفقهای که دارد، برسد، اما همهی آنچه که به دست میآورد از طریق قرض و بدهی است.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، بر بندهات بندگیات را بگذر بهگونهای که همچون نماز و روزهای که بر تمام مردم واجب است.
هوش مصنوعی: اما اجازه دهید حال خود را بیان کنم؛ وقتی که در برابر قدرتهای بزرگ قرار میگیرد، از کجا باید برای رفع مشکلات و نیازهای خود درخواست کمک کنم.
هوش مصنوعی: دل من در میان درد و غم وام معلق و آویزان است، به گونهای که انگار در ارتفاعی بالاتر از زمین و آسمان قرار دارد.
هوش مصنوعی: به وضعیتی رسیدم که تمام خوراک و مایحتاج زندگیام فقط از طریق قرض و بدهی تأمین میشود و به همین دلیل همواره در اضطراب و نگرانی هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.