گنجور

 
یغمای جندقی

احمد؛ اگر یک روز در دعا کوتاهی کنی، به مرتضی علی و همان خدای که می پرستی قلبا از تو خواهم رنجید. وقت کوتاهی نیست. و همچنین ملاباشی، و می دانم اهمال نمی کند. اهمال معنی ندارد. غیر از خدا به که پناه جوئیم و چاره کار دنیا و آخرت خواهیم؟ و دیدی خسته هم خاموش نخواهد بود. در فکر رفتن من باش. اگر یک شتر خوب انشاء الله بخری بهتر است که کسی اخلال نکند. صلاح صلاح تست من باید بعد از سیزده عید بروم. هر طور مرا روانه می کنی خوب است. حتما باید رفت. کاغذها را فرستادم، قایم کن تا من بیایم هر کس بپرسد بگو خیر و سلامت و صفاست. با نایب و حضرات خیلی گرم تر از پیشتر بگیر و مراوده کن. من هم انشاء الله بعد از تخفیف درد گوش می آیم.

نمی خواهم نوروز در خور باشم. خیالت شب و روز در تدارک مال و رفتن من باشد و دعای فرج نوعی که گفتم در این کار به خیال من حرکت نمای اگر کسی روانه سمنان باشد معقولانه به برادرت بنویس: یغما، اول ماقال جز آمدن خیالی نداشت، مکرر شتر کرایه کرد، اخلال روی داد. ناچار به تعویق افتاد، الان هم در تدارک است و می خواهد مال بخرد، شاید ان شاء الله این سفر به مقصد برسد، و بنویس نایب بسیار خوب راه می رود و رفتار می کند. تفصیل را یغما باز خواهد گفت و همچنین حضرات خویشان کمال صفا دارند. شما و برادرها هم در پاس صفا بکوشید. حرره یغما.

 
sunny dark_mode