گنجور

 
یغمای جندقی

فلان مذکور ساخت که سرکار خداوند به علت تقاعد از ابقای رسم عریضه نگاری و انشای سلب عقیدت شعاری از این بنده تنگدل و گله مند است. سبحان الله مگر در حق منش خدای نخواسته تبدل حالی است و گمان ظهور کدورت و ملالی، احوالی که قابل نگارش مقالی آمد و استحضاری که پیشگاه شهود حضرت را از اخبار آن تدارک شماری شاید ندارم. اسباب مخارج از داخل وخارج موجود است و ابواب مداخل از خارج و داخل مسدود. آبای سبعه چون زن پدر نامهربانند، و امهات اربعه چون شوهر مادر سرگران. از این حال پریشان گفتن جز تلخی اوقات چه سود از شنفتن این سر بی سامان جز سد ابواب شادمانی چه خواهد گشود؟

مصرع: یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم.

دست املم نیز از دامان یوسف عمل کوتاه است و یوسف عملم از قطع ریسمان امل در چاه. لاجرم از مراتب امور بلده و بلوک و مدارج مهام مالک و مملوکم اطلاعی نیست که به نشر وقایع و عرض غوایل خاطر عزیزان یوسف مصر عزت را ملول یا خرسند دارم یا آزاده با در بند گذارم، در بواره تعلل سر تبه کاری به گریبان سیه روزگاری کشیده، از تحریر مدعیات به تقریر دعوات ذات سعادت سمات قناعت کرده، چون عریضه جات فلان دوست که به خط مخلص مسطور آمده و می آید صحت وجود را مختصری است روشن و مسجل، حجت ارادت را خود آن نکته دلیلی مبرهن، اعتراض ذکر آنرا مکرر بلکه مایه انگیز دردسر دانسته زحمت افزای خاطر شریف نمی گردد. گاه گاهم به رجوع خدمتی سرافراز داشته، که در این عزل دوام و عزلت مستدام رغم آسمان را صاحب عمل و از دولت بندگی سرکار بین الجمهور به خداوندی ضرب المثل آیم.