همه در خورد وصال تو و ما از همه کم
همه حیران جمال تو و ما از همه بیش
شب هشتم در خدمت سرکار امید گاهی میرزا عبدالحسین از شین جنس دو پا آسوده بودیم، و از حرمان حضورت بیش از گنجائی املا و انشا فرسوده. دو طغرا نامه که به سرکار میرزا و گرامی سرور نیاز افتاده بود فراز آمد و ساحت انجمن از نافه مداد و نکهت سوداش شرم صحرای تبت و رشک شهربند طراز آمد. در نامه آقا از من نیز نامی رانده اند، و با بی خوانده. سپاس سلامت و امان تقدیم رفت. تا کی بند امتناع گسسته و آن رم زده صید که زندان ها شکسته و کمندها دریده ازین قید جسته و ما را نیز به دولت پیوندش دل از دام هزار گرفتاری رسته گردد. بار خدا را گواه می آرم که پس از غیبت سرکار دم آبی بی دریا دریا خون جگر نگماشتم، و دستم بر خوان دوست ودشمن لب نانی بی آنکه کوه کوه استخوان کاهد و دشت دشت تن و جان فرساید نشکستم.
روانی که پرورش اندوز دیدار است از شام و چاشت چه فزایش گیرد؟ مذاقی که گمارش از لعل کوثر گوار دوست همی برد کی و کجا از کیفیت کدام می آسایش اندوز، و خالی از مغازلات زنانه و معاملات زمانه دور از تو مرغی پر ریخته ام و اسیری به حلق آویخته. با آن بسط معاشرت و نشر آمیزش که دیده و دانی به دستی پای از همه کشیدم و پیوند از همه بریدم که با آن حسن عقیدت و پیمان دیرین سرکار میرزا محمد علی را سالی فزون رفت تا ملاقات نخاسته دیدار دیگران را از این مراودت کاستگی ها پیداست، اگر بار خدا مقدر کرده باشد و مرا میسر گردد، در این پایان پیری و آغاز نیری تاکنون صدباره پیوند از همه حتی زن و فرزند باز گسسته بودم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، نویسنده به احساسات عمیق خود نسبت به معشوقش اشاره میکند و بیان میکند که همه به زیبایی و حضور او حیرتزده هستند، در حالی که او از دیگران کمتر است. نویسنده از شب هشتم و دیداری با امید و دوستی به نام میرزا عبدالحسین سخن میگوید و به شدت از غیبت معشوقش رنج میبرد. او از دلتنگیها و سختیهایی که در این مدت تحمل کرده، سخن میگوید و تأکید میکند که در غیاب معشوق، زندگیاش بسیار دشوار شده است. همچنین توضیح میدهد که تمام ارتباطاتش را قطع کرده و فقط به عشق و وفاداری به معشوق فکر میکند. در نهایت، نویسنده امیدوار است که در این سن بالا دوباره بتواند به وصال معشوقش نائل گردد و به گذشته بازگردد.
هوش مصنوعی: همه در حال چشیدن لذت به وصال تو هستند، و ما از همه کمتر باشنده هستیم. در عوض، ما بیشتر از همه به زیبایی تو خیره شدهایم و دچار حیرتیم.
هوش مصنوعی: در شب هشتم، در کنار جناب امید و میرزا عبدالحسین بودیم و از دوری حضورشان قلبمان پر از حسرت بود. دو نامه که به آقای میرزا و دوست عزیزمان نیاز داشتیم، ارسال شد. فضایی که در انجمن حاکم بود، یادآور خوشبوئی و شیرینی کلام بود، که حتی با زیباییهای طبیعت قابل مقایسه نبود. در یکی از نامهها نام من نیز ذکر شده بود و بدون اینکه آن را بخوانم. برای سلامتی و امنیت آنها دعا کردم. امیدوارم روزی بندهای ناراحتی از بین برود و ما هم به خوشبختی و ارتباط دوبارهامان با آنها دست پیدا کنیم. بار الها، گواهی میدهم که پس از دوری آقایان، از شدت غصه آب و نانی نداشتم و هرگز تلاشی در این راستا نکردم که خود را به زحمت بیندازم.
هوش مصنوعی: روان فردی که در پی کسب معاشرت و دیدار است، از شب و روز چه برکت و افزایشی خواهد گرفت؟ لذتی که از نوشیدن جام کوثر دوست میبرد چه زمانی و کجا میتواند آرامش بخش باشد و چگونه میتواند از سر و صدای زندگی و سرگرمیهای زنان و تجارت دور بماند؟ من مرغی را در دوری تو در قفس گذاشتهام و اسیری بر گردن آویختهام. با وجود گسترش روابط و آشناییهایی که به آنها واقفی، من از همه چیز دست کشیدهام و پیوندها را بریدهام. با حسن نیتی که نسبت به میرزا محمد علی دارم، یک سال بیشتر از دیدن دیگران دور ماندهام و این دوری از ارتباطات به وضوح دیده میشود. اگر خدا بخواهد و مقدر کرده باشد که این ملاقات میسر شود، در این روزهای پایانی عمر و آغاز دوران جدید، تا کنون از همه افراد، حتی زن و فرزند، فاصله گرفتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.