شمارهٔ ۵ - داستانی از کتاب زینت المجالس که با انشائی تازه نگاشته است
آورده اند در بخارا پسری بود و پدرش از بستگان فضل پسر بکر که پیر راه و رونده ای آگاه بود. آن پسر در ماه روزه از دختری دوشیزگی پرداخت. داد آفرین برین تباهی آگاهی یافته پسر را بند کرد و به زندان فرستاد.پدر از در درخواست دامن پیر گرفت که از فرزندم نزد مرزبان بخشایش و رهائی خواه. پیر پاسخ آورد که مانند این کارها، و آنگه در ماه روزه گناهی بزرگ است مرا پای رفتن و دست در خواه نیست. آن مرد خامه و رخنه فرا پیش پیر برد و گفت برای من بخشایش نامه ای نزد کارگزار دوزخ نویس، تا در آن جهان از آسیب آتش و گزند گرز نیازارد و نرنجاند. پیر فرمود: نوشته من نزد وی سنگی و درخواست را آب و رنگی نیست. مرد گفت ای پیر راه و دستگیر آگاه، هرگاه آمیزش من با تو به کیهان اندر سودی نبخشد و مایه رستگاری آن جان نیز نگردد، خود از درداد و راستی باز فرمای: سود آمیزش و پیوند من با تو چه خواهد بود؟ پیر پس از درنگی گران سنگ فرمود: راست گفتی سپاس بستگی و یک رنگی تو در خورد آن است که بی کوتاهی و پوزش راه انجام کامت پویم.
پس برنشست و به خانه مرزبان شد و آنچه گذشته بود و از پدر پسر شنوده بی کم و کاست بر سرود. مرزبان بر شکفت و بسیار بخندید و فرمان داد تا پسر را رها کردند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در بخارا پسری به پدرش مراجعه کرد که از یکی از بستگان فضل پسر بکر بود. این پسر در ماه رمضان با دختری رابطه داشت که باعث ناراحتی و آگاهی پدرش شد. او را به زندان انداختند و پدرش از یک پیر راهنما درخواست کمک کرد تا پسرش را ببخشد. پیر به او گفت که چنین کاری در ماه رمضان گناه بزرگ است و نمیتواند کمکی کند. پدر، برای گرفتن نامهای از پیر که او را در دنیای دیگر نجات دهد، به او فشار آورد. پیر پس از کمی تفکر گفت که اگر به او کمک کند، باید درستی و صداقت را رعایت کند. بالاخره پیر به خانه مرزبان رفت و همه ماجرا را نقل کرد. مرزبان از این داستان خوشش آمد و دستور داد که پسر را آزاد کنند.
هوش مصنوعی: در بخارا پسری وجود داشت که پدرش از خویشاوندان فضل پسر بکر بود. این پسر در ماه رمضان با دختری ارتباط داشت. وقتی این موضوع به اطلاع مسئولان رسید، او را دستگیر و به زندان فرستادند. پدرش به پیر راهی که دانا بود، مراجعه کرد و از او خواست که برای فرزندش از مرزبان درخواست عفو کند. اما پیر پاسخ داد که در این زمینه نمیتواند کمک کند، زیرا این کار در ماه رمضان گناه بزرگی است. آن مرد سپس از پیر خواست تا نامهای برای دوزخ بنویسد تا در آخرت از آتش و عذاب حفظ شود. پیر فرمود که نوشتهاش هیچ ارزشی ندارد. مرد گفت: اگر پیوند من با تو به هیچ چیز در آن دنیا نینجامد، پس خود بگو چه فایدهای دارد. بعد از تامل، پیر گفت: راست میگویی، اما ارتباط و یکدلی تو در این امر به این معناست که بدون کمکاری و عذرخواهی، به خواستهات میرسم.
هوش مصنوعی: او سپس به خانه مرزبان رفت و تمام ماجراهایی که از پدر پسر شنیده بود را بدون کم و کاستی برای او تعریف کرد. مرزبان از شنیدن این داستان شگفتزده شد و به شدت خندید، سپس دستور داد تا پسر را آزاد کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.