گنجور

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

ساقی قدحی پر کن مطرب به دفی کف زن

در پیش سپاه غم با خیل طرب صف زن

تا چند ز غم گردن در سلسله ها داری

چنگی پی آزادی بر سلسله دف زن

تا در خم گردونی زین راز نه ای آگه

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

ای سلسله زلفت سرمایۀ رسوایی

باز آی که رسوا کرد ما را دل شیدایی

بی سلسلۀ زلفت دانی که چها کردست

تاریک شب هجران با این سر سودایی

ای سرو سهی قامت وقت است که از بستان

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

ای مطرب دل ترسم زین پرده که بنوازی

از پرده برون رازم یکباره بیندازی

ای ساقی جان جامی بر می زده ای عطشان

از بهر یکی جرعه تا چند همی نازی

از کثرت مهر تو وز صرصر قهر تو

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

بر گردنم از مویت پیوسته طناب اولی

سرپنجه ات از خونم همواره خضاب اولی

در خُمّ فلاطونی اسرار محبت نیست

یک چند فرو رفتن در خُمّ شراب اولی

عشق آمد و عقلم را در پرده نهان فرمود

[...]

غبار همدانی
 
 
sunny dark_mode