گنجور

 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۶

 

گرچه کندت مساعدت روز بهی

آخر ز قضا به هیچ حیلت نرهی

تا هست بده چه فایده زآنکه نهی

دشمن ببرد خاک خورد گر ندهی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۷

 

فر ابدی و نعمت جاویدی

نخل عیشی و گلبن امیدی

خوبی و خوشی مشتری و ناهیدی

فرزند مهی نبیره خورشیدی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

ای حورا زاده لعبت نوشادی

از باغ بهشت کی برون افتادی

بندیش که پیرایه به تن بنهادی

ای حسن تو پیرایه مادرزادی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

بنمودی مقنعی مهی ناگاهی

تا هر که پدید گشت چون گمراهی

او داشت فرو برده به چاهی ماهی

داری تو فرو برده به ماهی چاهی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

ای نای هوا بریدم از نای دمی

او را دم گرم بوده تو سرد دمی

زو بود مرا خرمی از تو دژمی

او نای نشاط بود و تو نای غمی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

عشوه دهیم همی سرابی گویی

بر من گذری همی شهابی گویی

گریان شوم از تو آفتابی گویی

نتوانم بی تو زیست آبی گویی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

ای راوه اگر بهشت پیداست تویی

چیزی که در او ملک مهیا است تویی

آبی که در او سپهر والاست تویی

جویی که در او هزار دریاست تویی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۳

 

ای شاه عدو بندی و هم قلعه گشای

ای خسرو جمجاه سکندر سیمای

ای رأی تو چون مهر فلک ملک آرای

زین بند رهیت را رهایی فرمای

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۴

 

چون بلبل داریم برای رازی

چون گل که نبوییم برون اندازی

شمعم که چو برفروزیم بگدازی

چنگم که ز بهر زدنم بنوازی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

امید به زندگانیم نیست بسی

منصور سعید را بگویید کسی

هستت به خلاص عمر من دست رسی

کز جان رمقی مانده ست از تن نفسی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۶

 

مسعود چو دربند گرفتار شدی

از فعل زمانه بر سر کار شدی

از مستی عز و ناز هشیار شدی

در جمله ز خواب دیر بیدار شدی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

نالنده تر از نایم در قلعه نای

همسایه ماه گشتم از تندی جای

نه طبع مرا به جای و نه دست و نه پای

ای شاه جهان رحم کن از بهر خدای

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

ای شاه جهان ز ملک باقی شادی

زیرا که برای ملک باقی زادی

سلطانی را جمال باقی دادی

سلطان سلاطینی باقی بادی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

بر شاهان جمله پادشاهی داری

وز نعمت و کام هر چه خواهی داری

ای شاه تو تأیید الهی داری

والله که به حق تو پادشاهی داری

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۰

 

آمد بر من خیال زیبا یاری

گفتم به سلامتت بدیدم باری

تو نیز بدین سمج بدیدی آری

شیری شده حلقه بر دو پایش ماری

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۱

 

ای چرخ همه کار به پرگار زدی

گر مهر درش مگر به مسمار زدی

ای شب تو ردای خویش بر قار زدی

ای تیغ زدوده صبح زنگار زدی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

از غنچه ناشکفته مستورتری

وز نرگس نیم خفته مخمورتری

در خوبی از آفتاب مشهورتری

ای مه ز مه دو هفته پرنورتری

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

از بلبل بر سرو طربناک تری

وز نرگس دسته بسته چالاک تری

زآتش صنما اگر چه بی باک تری

والله که ز آب آسمان پاک تری

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

ای قلعه نای مادر ملک تویی

دانند که کان گوهر ملک تویی

امروز نیام خنجر ملک تویی

آیا دیدی که بر در ملک تویی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

ای تن تو به طبع بار بیمار کشی

خوشدل خوشدل رنج و غم یار کشی

از چرخ همی بلای بسیار کشی

خوش بر تو نهد بار که خوش بار کشی

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
 
تعداد کل نتایج: ۴۰۴