گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

چون لشکر شه روی به راه آوردند

اسللم به تیغ در پناه آوردند

آن را که ز پیل رخ نمی گردانید

امروز پیاده پیش شاه آوردند

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

در دست غم تو بودم ای سرو بلند

شبها به امید روز شادی خرسند

محرومی دینه من از خدمت تو

صد ساله غمم ذخیره در پیش افکند

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

تا ظن نبری که شاه رنجور شود

یا راحت و صحت از تنش دور شود

گردی که از آن عارضه بر دامن اوست

چندان باشد که چشم بد کور شود

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

بر خوان امید فلک جامه کبود

یک گرده پر نمک چو رویت ننمود

وین قرص که در تنور گردون پخته ست

گرم است ولیکن نمکش نیست چه سود

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

دل گرچه هلاک جان و تن می خواهد

رسوایی کار خویشتن می خواهد

من فارغم از ملامت دشمن و دوست

خود حسن تو عذر دل من می خواهد

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

ترکم نقط غالیه پرورد نهد

تا داغ بلا بر دو رخ زرد نهد

گفتم که خطت خطاست گفتا به خطا

رسمی ست که ترک داغ بر درد نهد

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

گفتم که مگر دل نه چو دلدار آید

تا در غم و شادیی مرا یاد آمد

اکنون چو برون نهاد از دایره پای

بگذارم تا سرش به دیوار آید

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

این خط که همی رخ تو را آراید

طوطی ست که بر بوی شکر می آید

گر دل بخری،شکر فروشی،شاید:

زان پیش که طوطی شکرت بر باید

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

چو شمع تنم ز دل به جان می آید

جانم به لب از تاب زبان می آید

زین آتش دل خوشم چنان می آید

کز آتش آب در دهان می آید

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

شیرین دهنش چو در سخن می آید

در شیوه گری شکن شکن می آید

می گوید چشمی که درو می نگرد

از حسرتش آب در دهان می آید

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

در مستی اگر زمن گناهی آید

شاید که دلت سوی جفا نگراید

چشمت به خمار عالمی بر هم زد

گر من گنهی کنم به مستی شاید

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

با خار قناعت ار بسازی یکبار

در هر قدمی برویدت صد گلزار

با خارکشان نشین که اندر دوسه روز

صد برگ بساخت گل از یک پشته خار

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

ای باد بیا و بوی گلزار بیار

دی بلبل مست ناله زار بیار

ای سبزه گرت ملک چمن می باید

پروانه مطلق ز خط یار بیار

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۳

 

کو پر می صافی مروق ساغر؟

کو سر ز می تا خط ازرق ساغر؟

من داد طرب بدادمی در بغداد

گر دجله شرابستی و زورق ساغر

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

هر حلقه زلفت زفن یکدیگر

هستند نهان در شکن یکدیگر

از بهر ربودن دل و غارت جان

کردند زبان در دهن یکدیگر

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

هر لحظه دلم به جست و جویی دیگر

باشد بر عشق ماهرویی دیگر

با یار چه خوش فتد برای دل او

بر سنگ غمش زند سبویی دیگر

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

تا چند ازین حبله و زراقی عمر

تا چند مرا جرعه دهد ساقی عمر

حقا که من از ستیزه جرعه غم

چون جرعه به خاک ریزم این باقی عمر

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

 

تو خرده بتا بر گل پژمرده مگیر

او مرده توست خرده بر مرده مگیر

از بهر نثارت طبقی زر دارد

بی خردگی ار چه می کند خرده مگیر

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۸

 

شاها به تو دارد همه آفاق نیاز

برخیز جهان بگیر و بخرام و بتاز

از هر طرفی که منزلی کوچ کنی

اقبال دو منزلت به پیش آید باز

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

اندر هوس تو صرف شد عمر دراز

در عشق تو کس نباشدم محرم راز

خود را ز تو در دلم بجایی است که من

گر می طلبش کنم نمی یابم باز

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۱