گنجور

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

دلم رفت و جان حزین هم نماند

ز عمر اندکی ماند و این هم نماند

سرم خاک آن در شد و زود باشد

که گردش بروی زمین هم نماند

نشسته بخون مردم چشم، دانم

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

اگر چون تو سروی ز جایی برآید

شود رستخیز و بلایی برآید

خدا را، لب خود بدشنام بگشا

که از هر زبانی دعایی برآید

تو سلطان حسنی و عالم گدایت

[...]

هلالی جغتایی
 
 
sunny dark_mode