حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱
تو نیک و بد خود هم از خود بپرسچرا بایدت دیگری محتسب
و من یتق الله یجعل لهو یرزقه من حیث لا یحتسب

حافظ » ساقی نامه
بیا ساقی آن می که حال آوردکرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بیدل افتادهاموز این هر دو بیحاصل افتادهام
بیا ساقی آن می که عکسش ز جامبه کیخسرو و جم فرستد پیام
بده تا بگویم به آواز نیکه جمشید کی بود و کاووس کی
بیا ساقی آن کیمیای فتوحکه با گنج قارون دهد عمر نوح
بده تا […]

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۶
صراحی دگر بارم از دست بردبه من باز بنمود می دستبرد
هزار آفرین بر می سرخ بادکه از روی ما رنگ زردی ببرد
بنازیم دستی که انگور چیدمریزاد پایی که در هم فشرد
برو زاهدا خورده بر ما مگیرکه کار خدایی نه کاریست خرد
مرا از ازل عشق شد سرنوشتقضای نوشته نشاید سترد
مزن دم ز حکمت که در وقت […]

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۴ - ساقینامهٔ ۹
من ار زآن که گردم به مستی هلاکبه آیین مستان بریدم به خاک
به تابوتی از چوب تاکم کنیدبه راه خرابات خاکم کنید
به آب خرابات غسلم دهیدپس آنگاه بر دوش مستم نهید
مریزید بر گور من جز شرابمیارید در ماتمم جز رباب
ولیکن به شرطی که در مرگ منبنالد به جز مطرب و چنگ زن
تو خود حافظا سر […]
