شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم
ناموس را یک سو نهم بنیاد رسوایی کنم
چندی بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود
هم محرم مجلس شوم هم باده پیمایی کنم
گر خواهیم در بند غم پای وفا در سلسله
کردم میان خاک و خون زنجیر فرسایی کنم
تو خفته و من هر شبی در خلوت جان آرمت
دل را نگهبانی دهم خود را تماشایی کنم
گفتم که خود رایی مکن گفت اینچنین باشد ولی
وحشی کجا شیدا شود گر ترک خود رایی کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالتی از تحمل و شکیبایی سخن میگوید که دیگر به پایان رسیده و حالا تصمیم دارد به عشق و احساسات خود اهمیت بیشتری بدهد. او به جدایی از شکیبایی فکر کرده و میخواهد رسوایی عشق را بپذیرد. شاعر تأکید میکند که در پی وفا و صداقت است، اما درد و غم عشق نیز او را درگیر کرده است. همچنین او به خلوت شب و احوالات دلش اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که نمیتواند از احساساتش چشمپوشی کند و به آزادی در انتخاب عشق و دلبستگی فکر میکند.
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده که دیگر نتوانم صبر کنم و باید به خاطر آبرویم، عزت و شرف را کنار بگذارم.
هوش مصنوعی: مدتی تلاش میکنم تا به وفاداری برسم، به گونهای که رازهای خود را از من پنهان نکنند و هم در جمع دوستان قرار بگیرم و هم با آنها بادهنوشی کنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم در گره غم گرفتار شویم، با وفاداری، زنجیری از خاک و خون را در میان این بند برافراشته میکنیم و به آن آسایش میبخشیم.
هوش مصنوعی: تو در خواب به سر میبری و من هر شب در تنهاییام، دل و جانم را برای تو محافظت میکنم و خود را در این حال به نظاره مینشینم.
هوش مصنوعی: گفتم که به نظرت خود رأیی نکن، او گفت که ممکن است اینطور باشد، اما وحشی (شاعر) چگونه میتواند عاشق و شیدا شود اگر از خود رأییاش دست بردارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.