گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

ای شمع چو ابر گریه و زاری کن

وی آه جگر سوز سپه‌داری کن

چون بهرهٔ وصل او نداری ای دل

دندان بجگر نه و جگر خواری کن

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
سعیدا

بی یار شدم یک نفسم یاری کن

غمخوار شدم مرا تو غمخواری کن

کردم گنهی ز روی غفلت ظاهر

ستار تویی بیا و ستاری کن

وحدت کرمانشاهی

از علم و کمال بهره‌برداری کن

با صدق و خلوص خلق را یاری کن

تا بتوانی دلی مرنجان هرگز

زنهار حذر ز مردم‌آزاری کن

فرخی یزدی

ای ملت آرین وفاداری کن

در خدمت نوع خود فداکاری کن

اکنون که به بحر ناز و نعمت غرقی

قحطی زدگان روس را یاری کن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه