گنجور

 
طغرای مشهدی

شیشه بیار ساقیا، از پی هم پیاله ده

زود نمی روم ز خود، باده دیرساله ده

زمزمه ریزساز را، قلقل شیشه بشنوان

دردکش خمار را، نغمه به جای ناله ده

از من بینوا مکن ننگ و ز دودمان رز

طبع مجرد مرا، دختر بی قباله ده

گردن شیشه در کفت، هست کلید رزق ما

قحطی می کشیده را، قوت سه چار ساله ده