در مدرسه عشق، به نادانی من کو؟
آشفته دماغی به پریشانی من کو؟
در غمکده دهر، غم افتاده فراوان
لیکن چو غم بی سروسامانی من کو؟
در مصر، عزیزان وطن رانکند یاد
بویی ز وفا با مه کنعانی من کو؟
مهمان خودم کرد قضا، لیک به خواری
جز دامن من، سفره مهمانی من کو؟
گفتی که پریشان شده ای نیست چو زلفم
با زلف تو، سامان پریشانی من کو؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف احساسات شاعر درباره عشق و نادانی، آشفتگی ذهن و دلایش در زندگی است. او از غم و اندوهی که در اطرافش وجود دارد، صحبت میکند و به یاد عزیزان و وفاداری آنها اشاره میکند. شاعر همچنین به نوعی از قضا و تقدیر شکایت دارد که او را به خواری و ناامیدی کشانده است. در نهایت، او از بینظمی و پریشانیاش به خاطر عشقش یاد میکند و تلاش میکند از این وضعیت رهایی یابد.
هوش مصنوعی: در مدرسه عشق، چه کسی به نادانی من توجهی دارد؟ کجاست کسی که به آشفتگی و سردرگمیام رسیدگی کند؟
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از مشکلات و غمها، غمهای زیادی وجود دارد، اما غم بینظمی و بیسرانجامی من کجاست؟
هوش مصنوعی: و از آنجا که عزیزان وطنم در مصر هستند، آنجا چه بویی از وفا و دوستی برنمیخیزد؟ مه کنعانی من کجاست؟
هوش مصنوعی: سرنوشت مرا مهمان خود قرار داده، اما جز دامن من، هیچ چیز دیگری در سفره مهمانی من نیست و این موضوع برای من بسیار ناخوشایند و توهینآمیز است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که دلت به هم ریخته است، اما وقتی موهایم را با موهای تو میبافم، کجا میتوانم نشانهای از بینظمی و پریشانیام پیدا کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.