گنجور

 
طغرای مشهدی

طالع برگشته کز وی می رسد ما را شکست

می زند شمشیر، اما در سپاه دیگران

گل به روی کار ما گرد کسادی می خورد

برزمین هرگز نمی ماند گیاه دیگران

بر نمی تابد دلم، می بایدش واریختن

می خورم چون دلو اگر آبی ز چاه دیگران

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode