گنجور

 
طغرای مشهدی

نخندد چون دلم بر شانه، کز راه تهیدستی

به هندستان زلفت از برای مال می آید

اگر چون سنبلت صدبار فال از شانه می گیرم

پریشانی به چندین رنگ در هر فال می آید

نمی دانم کجا بگریزم از دست سیه بختی

که هر جا می روم، چون سایه از دنبال می آید