گنجور

 
طغرای مشهدی

بر گوش زد نسیمم، صوتی که نیشکر داشت

آواز پای آن گل، شیرینی دگر داشت

دیشب که آن سهی قد، آرایش چمن بود

گل را ز شرم رویش، بلبل به زیر پر داشت

نتوان شمردن از خود، فرزند ناخلف را

در عالم حقیقت، یعقوب یک پسر داشت

تاثیر باد نخوت، کر می کند غنی را

گوش صدف گران بود، تا دامنش گهر داشت

طغرا ز بس که گشتیم، رسوای عشقبازی

هر بیخبر که دیدیم، از راز ما خبر داشت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode