×
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
چه گر من همیشه ستا گوی باشم
ستایم نباشد نکو جز به نامت
بودنت در خاک باشد، بافدم
هم چنان کز خاک بود انبودنت
ز مهرش مبادا تهی ایچ دل
ز فرمانش خالی مباد ایچ مرج
راهی آسان و راست بگزین، ای دوست
دور شو از راه بی کرانهٔ ترفنج
زین و زان چند بود برکه و مه؟
مر ترا کشی و فیریدن و غنج
از جود قبا داری پوشیده مشهر
وز مجد بنا داری بر برده مشید
بخت و دولت چو پیشکار تواند
نصرة و فتح پیشیار تو باد
به تو بازگردد غم عاشقی
نگارا، مکن این همه زشتیاد
ایا بلایه، اگر کارت تو پنهان بود
کنون توانی، باری، خشوک پنهان کرد
گوسپندیم و جهان هست به کردار نغل
چون گه خواب بود سوی نغل باید شد
مرده نشود زنده، زنده بستودان شد
آیین جهان چونین تا گردون گردان شد
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید
جامهٔ خانه بتیک فاخته گون شد
رخ اعدات از تش نکبت
همچو قیر و شبه سیاه آمد
ای جان همه عالم در جان تو پیوند
مکروه تو ما را منما یاد خداوند
یافتی چون که مال غره مشو
چون تو بس دید و بیند این دیرند
دل از دنیا بردار و به خانه بنشین پست
فرا بند در خانه به فلج و بپژاوند
هردم که مرا گرفته خاموش
پیچیده به عافیت چو فرغند
چرخ چنینست و بدین ره رود
لیک ز هر نیک و ز هر بد نوند
شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود
تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
بدان مرغک مانم که همی دوش
بزار از بر شاخک همی فنود