گنجور

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان

 

آنجا که نباشی تو از اینهام چه سود

وآنجا که تو آمدی بدینهام چکار؟

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان

 

اذا رایت نیوب اللیث بارزه

فلا تظنن ان اللیث مبتسم

هم بگذرد این عنا و رنج و هوسم

روزی به مکافات تو آخر برسم

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان

 

قدم بر جان همی باید نهادن

در این راه و دلم این دل ندارد

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان

 

رنگ گلت از دلم سرشتند

چونانکه ز عشق تو گل من

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان

 

در زین عنایت تو فتراکی هست

تا در زند این بنده به فتراک تو دست

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۹ - داستان زن و گوسفند و پیلان و حمدونگان

 

هرچه در آینه جوان بیند

پیر در خشت پخته آن بیند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۹ - داستان زن و گوسفند و پیلان و حمدونگان

 

تا بعد از آن زمانه جافی برای او

اندر قدح چه افکند از تلخ و شور خویش

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۰ - آمدن دستور اول به حضرت شاه

 

سوف تری اذا انجلی الغبار

افرس تحتک ام حمار

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

من به عذاب اندرم، آری رواست

مجلس عالی به شراب اندرست

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

بنام ایزد، بنام ایزد نگه کن تا توان بودن

غلام آنچنان رویی که گل رنگ آرد از رنگش

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

قصه یوسف مصری همه در چاه کنید

ترک خندان لب من آمد، هین راه کنید

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

گر آب شوی از تو نشویم رخ و دست

ور خاک شوی، آب کنم جای نشست

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

دیو از فعل زن رمیده شود

چون بر آمیزد او یکی تلبیس

در فریب و فسون و مکر و حیل

بندگی‌ها نمایدش ابلیس

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

باران دو صد ساله فروننشاند

این گرد بلا را که تو انگیخته ای

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

فیالیت ما بینی و بین احبتی

من البعد ما بینی و بین المصائب

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

دارم به تو اشتیاق چندان که مپرس

دردی است به اتفاق چندان که مپرس

دستی که به دامن وصالت زدمی

بر سر زدم از فراق چندان که مپرس

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

ای خفته نگویی که مرا بیداری‌ست

وی شاد نگویی که مرا غمخواری‌ست

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

چون سرد شد از باد سحر زیور او

بیدار شدم ز خواب در بستر او

ظهیری سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۵