گنجور

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

دو زلف سرکش دلبند داری

که در هر یک بسی دل بند داری

شدم دیوانه در سودای زلفت

در ین قیدم بگو تا چند داری

چه شد گر زان لب لعل شکر بار

[...]

شاهدی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

دلا گر عشق مهروئی نداری

برو کز معرفت بوئی نداری

بیا ای سرو و بر چشمم بکن جا

کزین بهتر لب جویی نداری

برو ای ماه با رویش مزن لاف

[...]

شاهدی
 
 
۱
۵
۶
۷
sunny dark_mode