گنجور

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۲ - کرا جوئی چرا در پیچ و تابی

 

کرا جوئی چرا در پیچ و تابی

که او پیداست تو زیر نقابی

تلاش او کنی جز خود نبینی

تلاش خود کنی جز او نیابی

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۳ - تو ای کودک منش خود را ادب کن

 

تو ای کودک منش خود را ادب کن

مسلمان زاده ئی ترک نسب کن

برنگ احمر و خون و رگ و پوست

عرب نازد اگر ، ترک عرب کن

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۴ - نه افغانیم و نی ترک و تتاریم

 

نه افغانیم و نی ترک و تتاریم

چمن زادیم و از یک شاخساریم

تمیز رنگ و بو بر ما حرام است

که ما پروردهٔ یک نو بهاریم

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۵ - نهان در سینهٔ ما عالمی هست

 

نهان در سینهٔ ما عالمی هست

بخاک ما دلی در دل غمی هست

از آن صهبا که جان ما بر افروخت

هنوز اندر سبوی ما نمی هست

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۶ - دل من ای دل من ایدل من

 

دل من ای دل من ایدل من

یم من کشتی من ساحل من

چو شبنم بر سر خاکم چکیدی

و یا چون غنچه رستی از گل من

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۷ - چه گویم نکتهٔ زشت و نکو چیست

 

چه گویم نکتهٔ زشت و نکو چیست

زبان لرزد که معنی پیچدار است

برون از شاخ بینی خار و گل را

درون او نه گل پیدا نه خار است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۸ - کسی کو درد پنهانی ندارد

 

کسی کو درد پنهانی ندارد

تنی دارد ولی جانی ندارد

اگر جانی هوس داری طلب کن

تب و تابی که پایانی ندارد

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۹ - چه پرسی از کجایم چیستم من ؟

 

چه پرسی از کجایم چیستم من؟

به خود پیچیده ام تا زیستم من

درین دریا چو موج بیقرارم

اگر بر خود نپیچم نیستم من

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۰ - به چندین جلوه در زیر نقابی

 

به چندین جلوه در زیر نقابی

نگاه شوق ما را بر نتابی

دوی در خون ما چون مستی می

ولی بیگانه خوئی ، دیر یابی

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۱ - دل از منزل تهی کن پا بره دار

 

دل از منزل تهی کن پا بره دار

نگه را پاک مثل مهر و مه دار

متاع عقل و دین با دیگران بخش

غم عشق ار بدست افتد نگه دار

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۲ - بیا ای عشق ای رمز دل ما

 

بیا ای عشق ای رمز دل ما

بیا ای کشت ما ای حاصل ما

کهن گشتند این خاکی نهادان

دگر آدم بنا کن از گل ما

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۳ - سخن درد و غم آرد ، درد و غم به

 

سخن درد و غم آرد ، درد و غم به

مرا این ناله های دمبدم به

سکندر را ز عیش من خبر نیست

نوای دلکشی از ملک جم به

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۴ - نه من بر مرکب ختلی سوارم

 

نه من بر مرکب ختلی سوارم

نه از وابستگان شهریارم

مرا ای همنشین دولت همین بس

چوکاوم سینه را لعلی بر آرم

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۵ - کمال زندگی خواهی بیاموز

 

کمال زندگی خواهی بیاموز

گشادن چشم و جز بر خود نبستن

فرو بردن جهان را چون دم آب

طلسم زیر و بالا در شکستن

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۶ - تو میگوئی که آدم خاکزاد است

 

تو میگوئی که آدم خاکزاد است

اسیر عالم کون و فساد است

ولی فطرت ز اعجازی که دارد

بنای بحر بر جویش نهاد است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۷ - دل بیباک را ضرغام رنگ است

 

دل بیباک را ضرغام رنگ است

دل ترسنده را آهو پلنگ است

اگر بیمی نداری بحر صحراست

اگر ترسی بهر موجش نهنگ است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۸ - ندانم باده ام یا ساغرم من

 

ندانم باده ام یا ساغرم من

گهر در دامنم یا گوهرم من

چنان بینم چو بر دل دیده بندم

که جانم دیگر است و دیگرم من

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۹ - تو گوئی طایر ما زیر دام است

 

تو گوئی طایر ما زیر دام است

پریدن بر پر و بالش حرام است

ز تن بر جسته تر شد معنی جان

فسان خنجر ما از نیام است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۰۰ - چسان زاید تمنا در دل ما

 

چسان زاید تمنا در دل ما

چسان سوزد چراغ منزل ما

بچشم ما که می بیند چه بیند

چسان گنجید دل اندر گل ما

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۰۱ - چو در جنت خرامیدم پس از مرگ

 

چو در جنت خرامیدم پس از مرگ

به چشمم این زمین و آسمان بود

شکی با جان حیرانم در آویخت

جهان بود آن که تصویر جهان بود

اقبال لاهوری
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۲۸
sunny dark_mode