ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۱
هنر اکنون به دل خاک طلب باید کرد
زانکه اندر دل خا کند همه پرهنران
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۲
دردت به جانم ای بت نامهربان من
زیرا که بی تو مایهی رنج است جان من
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۴
پیش مرگت شوم ای لعبت چین
که غلامیت به از سلطنت روی زمین
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۵
رئیس خیل هواجن امام جمعه حسن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۶
شبروی گر هست ماه است آن هم اندر آسمان
سرکشی گر هست سروست آن هم اندر بوستان
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۷
برادرا، به عروس نشاط،همسر شو
ولیک با خبر از حال این برادر شو
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۸
دل زنده می شود به نسیم خیال تو
جان رقص می کند به امید وصال تو
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۹
ببال ای تخت افریدون نیار ای تاج کیخسرو
که این ملک کهن را داد یزدان شهریاری تو
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۲
هزار سال رهست از تو تا مسلمانی
هزار سال دیگر تا به شهر انسانی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۴
به هر که جور نکردی نمی توانستی
تو آن نه ای که جفایی توانی و نکنی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۸ - ایضا
از جماعت اولین نقطه ستان
بر سر شکل طریق اندر نشان
تا طریقت عتبة الداخل شود
شکل لحیان بعد از آن حاصل شود
بعد از آن آن نقطه باز آور بجای
[...]