گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

رئیس دهی با پسر در رهی

گذشتند بر قلب شاهنشهی

پسر چاوشان دید و تیغ و تبر

قباهای اطلس، کمرهای زر

یلانی کماندار و شمشیر زن

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ای حسن توبه آن گهی کردی

که ترا قوت گناه نماند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ای وصل تو برتر از تمنای امید

تا پخته ماند با تو سودای امید

من در تو کجا رسم که آنجا که توئی

نه دست هوس رسید و نه پای امید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

چو گوهر پاک دارد، مردم پاک

کی آلوده شود در دامن خاک

گل سرشوی از این معنی که پاک است

به سر بر میکنندش گرچه خاک است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

به مردم درآویز اگر مردمی

که با آدمی خو گر است آدمی

اگر کان و گنجی چونائی بدست

بسی گنج زاینگونه در خاک هست

چو دوران ملکی بپایان رسد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ما بی تو دمی شاد به عالم نزدیم

خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم

بی شعله ی آه لب زهم نگشودیم

بی قطره ی اشک چشم بر هم نزدیم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

شاها دل آگاه گدایان دارند

سر رشته ی عشق بینوایان دارند

گنجی که زمین و آسمان طالب اوست

گر درنگری، برهنه پایان دارند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

هستی برای ثبت ثنایت صحیفه ای است

کآغاز آن ازل بود انجام آن ابد

در جنب آن صحیفه چه باشد اگر به فرض

صدنامه در ثنای تو انشا کند خرد

نتوان صفات تو زطلسم جهان شناخت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

یک امروز است ما را نقد ایام

برآن هم اعتمادی نیست تا شام

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد

ای عجب من عاشق این هر دو ضد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما رابه سخت جانی خود این گمان نبود

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ببین با یک انگشت از چند بند

به صنع الهی به هم در فکند

پس آشفتگی باید و ابلهی

که انگشت بر حرف صفش نهی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

با دل گفتم توبه باید کردن

دل گفت: بلی چو خیر را مایه نماند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

آن که گفتم با تو خواهم دلبر دیگر گرفت

هم توئی و با تو خواهم عاشقی از سر گرفت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ای بی خبر این نفس مجسم هیچ است

وین دایره و سطح مخیم هیچ است

دریاب که در نشیمن کون و فساد

وابسته ی یک دمی و آن هم هیچ است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

دی کز تو گذشت هیچ از او یاد مکن

فردا که نیامده است، فریاد مکن

بر رفته و بر نامانده بنیاد مکن

حالی دریاب و عمر بر باد مکن

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

گیرم به نقاب در کشی رخسارت

یا پست کنی به رغم من گفتارت

دانم نتوانی به نهفتن باری

چستی قد و چابکی رفتارت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ندانی که شوریده حالان مست

چرا بر فشانند بر رقص دست

که شاید دری بر دل از واردات

فشاند سر دست بر کاینات

حلالش بود رقص بر یاد دوست

[...]

شیخ بهایی
 
 
۱
۳۹
۴۰
۴۱
sunny dark_mode