گنجور

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

هر که مزروع خود بخورد خوید

وقت خرمنش خوشه باید چید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

زبان بریده بکنجى نشسته صم بکم

به از کسى که نباشد زبانش اندر حکم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

گوش خر بفروش و گوش تازه خر

کین سخنها در نیابد گوش خر

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

تا نمیرد یکى بناکامى

دیگرى شادکام ننشیند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت

که بسیار کس چون تو پرورد و کشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

آنان که بکنج عافیت بنشستند

دندان سگ و دهان مردم بستند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۱

 

فرزند خوش است اگر خلف باد

گر ناخلف است گو تلف باد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۱

 

فرزند اگر توده‌ى خاکستر است

نور دو چشم پدر و مادر است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۱

 

راستى موجب رضاى خداست

کس ندیدم که گم شد از ره راست‌

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۳

 

زبان بریده بکنجى نشسته صم بکم

به از کسى که نباشد زبانش اندر حکم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۳

 

اظهار عجز پیش ستم پیشه ابلهیست

اشک کباب باعث طغیان آتش است‌

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۳

 

بهمه حال شکر باید کرد

که مبادا از این بتر گردد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۵

 

هر که او نیک میکند یا بد

نیک و بد هر چه میکند شاید

هر چه کنى بخود کنى، گر همه نیک و بد کنى

کس نکند بجاى تو، آنچه تو خود بخود کنى‌

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۵

 

نکوئى با بدان کردن چنانست

که بد کردن بجاى نیک مردان

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش اول - قسمت دوم

 

راه ز اندازه برون رفته ای

پی نتوان برد که چون رفته ای

عقل در این واقعه حاشا کند

عشق نه حاشا که تماشا کند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

خبرم مپرس از من چو مقابل من آئی

که چو در رخ تو بینم، زخودم خبر نباشم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

مریض عشق اگر صد بود علاج یکی است

مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکی است

تمام طالب وصلیم و وصل می طلبیم

اگر یکیم و اگر صد که احتیاج یکی است

بجز فساد مجو وحشی از طبیعت دهر

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبائی کنم

ناموس را یکسو نهم، بنیاد رسوائی کنم

چندان بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود

هم محرم مجلس شوم، هم باده پیمائی کنم

تو خفته و من هر شبی در خلوت جان آرمت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

قامتت راست چو تیر است و عقابست تیری

که زن دور و مرا در دل و در جان گذرد.

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

دی که رسوا شده ای دیدی و گفتی این کیست

دامن آلوده بخون خسرو تردامن بود

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۹
sunny dark_mode