گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶

 

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۷

 

در شهر مرد نیست ز من نابکارتر

مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر

مغ با مغان به طوع ز من راست‌گوی تر

سگ با سگان به طبع ز من سازگارتر

از مغ هزار بار منم زشت کیش‌تر

[...]

سنایی
 
 
۱
۱۹
۲۰
۲۱
sunny dark_mode